در یکی از سایتهای اهل سنت در دفاع از شخصیت زبیر چنین خواندم که زبیر بن عوام در آستانه مرگ، فرزندش عبد الله را چنین وصیت نمود:
فرزندم تو را وصیت می کنم که قرضهایم را بپردازی، اگر از پرداختن دیونمان ناتوان ماندی از مولایم کمک بگیر.
عبد الله گفت: پدرم مولایمان کیست؟ زبیر گفت: الله عزوجل. بعد از مرگ پدر، عبدالله می گفت: به خدا سوگند به هیچ مشکلی در مورد ادای قرضهای پدرم مواجه نشدم مگر اینکه می گفتم: ای مولای زبیر قرض زبیر را بپرداز. وخداوند اسباب ادای قرض را فراهم نمود. این حکایت در صحیح بخاری آمده است.
اما این ادعا را در کنار متن دیگر صحیح بخاری و گزارش مورخ مشهور سنی بگذارید و نتیجه بگیرید!
مسعودی، صاحب "مروج الذهب" می نویسد: "علاوه بر خانههای متعدد و میلیونها درهم، هزار اسب و هزار کنیز و هزار غلام داشت! (ج 1، ص 434)
آیا کسی با این ثروت، چنین وصیتی دارد؟! یا این وصیت از جعلیات و عوامفریبیهاست؟! بخاری در صحیح میگوید پس از ادای بدهیها و کسر ثلث اموالش، به هر یک از چهار زنش بیش از یازده میلیون درهم رسید! به نقل بخاری، وی هنگام مرگ، یازده خانه در مدینه، دو خانه در بصره،یک خانه در کوفه، یک خانه در مصر و 59 میلیون درهم ثروت داشت (صحیح بخاری، کتاب الجهاد، باب برکه الغازی فی ماله)
زبیر از کسانی بود که دلبستگی به مال دنیا او را از مسیر حق منحرف کرد؛ حضرت علی(ع) در خطبه 151 نهج البلاغه می فرمایند: «همانا از مستیهای نعمت بترسید» و در جایی دیگر میفرمایند: «و آن در هنگامی است که شما مست میگردید، اما نه از باده بلکه از نعمت و رفاه»
طلحه و زبیر بیعت با علی(ع) را شکستند و جنگ جمل را به راه انداختند و هر دو در این جنگ کشته شدند. علی(ع) وقتی چشمش به صورت بی جان زبیر افتاد، خطاب به جسد او فرمود: تو مدتی با پیامبر خدا مصاحب بودی و با او پیوند خویشاوندی داشتی(زبیر پسر عمه پیامبر(ص) بود) ولی شیطان بر عقل تو مسلط شد و کار تو به این جا انجامید. (فروغ ولایت، ص 417)