به راننده گفتم: مسافر مشهد ایشان است. تا این جمله را گفتم، با لهجه غلیظ فریمانی گفت: «اوه! آخوند برای ما آوردی؟! آخوند آمد و نیامد دارد. اگر آخوند سوار کنم یا ماشینم چپ می کند یا موتورش می سوزد!».
بلافاصله پشت ماشین نشست و راه افتاد و رفت. من و فرد همراهم که از این حرف او خیلی عصبانی شده بودیم، سریع سوار جیپمان شدیم و تعقیبش کردیم. وقتی به پمپ بنزین رسید و نگه داشت که بنزین بزند، تا از ماشین پیاده شد من از پشت سر گرفتمش و فرد همراه من او را کتک زد.
راننده بیچاره دیگر بنزین نزد و از همانجا برگشت و به شهربانی رفت تا از ما شکایت کند. (بقیه مطلب در لینک مأخد اصلی)