چند شب پیش یکی از اقوام که قصد خرید مبل داشت، مرا هم مجبور به همراهی کرد؛ و چه کسی از دست باجناق فرار کرده که من توانسته باشم!!!
به مغازه بزرگی رفتیم و هنگام برگشت، دیدم نعل بزرگی روی آسفالت پیادهرو در محل ورود به مغازه فرو رفته است! با تعجب، آن را به همراهان نشان دادم. یکی از آنها گفت چه غافلی که نعل بزرگتری بالای در ورودی مغازه هم نصب شده است!
در قرن بیست و یکم که برخی روشنفکرنماها، احکام شرع را هم نقد میکنند، نمیدانم چرا هنوز برخی به دانه اسفند و نعل اسب و شاخ بز متوسل میشوند؟! حتی احتمالاً اتوبوس یزدیها که گرفتار تصادف و آتش شد، لاستیکش از روی تخممرغ هم رد شده باشد!
حتی پیشرفتهترش را در ساخت دعاهای مذهبی دیدهایم. از دعایی که به نام "گنج العرش" میخوانند بگیر؛ که در اسمش آن قدر عجله شده که حرفی که در عربی نیست هم در آن آمده است!!!! (کنز العرش را اولین بار کفعمی (قرن نه و ده) در البلد الامین آورده است که متنش با آنچه به نام گنج العرش (!) آمده تفاوت دارد) تا ختمی با نام "ناد علیاً" که در هیچ سند معتبری از آن ذکری به میان نیامده است!