سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در گرامی‌داشت استاد سخن، شهریار سخن؛ که 27 شهریور به جانان پیوست:
... اما آخر شاهنامه مشکورتر بود. نزدیک صبوح 27 شهریور سال 1367، استاد (شهریار) به پرستار می‌فرمایند که چراغ اتاق را روشن کن و برو که من مهمان خواهم داشت.

پرستار نقل کرد که استاد حکیم سرشان را به طرف درگاه اتاق برگردانده و خیره مانده بودند. باری که سر زدم، با تبسمی به من فرمودند: مهمانم آمد؛ ما را تنها بگذارید دخترم.

من هولناک و کمی ترسان از اتاق خارج شدم، اما لحظه‌ای بعد فکر کردم که من نباید مریض بدحال را به حال خود رها کنم و تا به اتاق برگشتم، استاد خرقه تهی کرده و به سوی ملکوت أعلا عروج کرده بودند. و این اتفاق در ساعت 4.45 دقیقه‌ی بامداد 27 شهریور افتاده بود. (لینک مطلب و مطالب بیشتر)


نوشته شده در  سه شنبه 92/6/26ساعت  5:48 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]