متن کامل سخنان آقای قرائتی درباره اصول کار فرهنگی در برنامه درسهایی از قرآن نقل میشود. خواندن کامل را برای وقتی بگذارید که فرصت و حوصله خواندن آن را دارید. توصیه میشود تمام آن را بخوانید. (بخش سوم)
7- اخلاص در کارهای فرهنگی. کارهای خالص را مردم میفهمند. کارهای ریایی را میفهمند. هیأتها را میفهمند که چه کسی خالص است و چه کسی خالص نیست. آخوندها را میفهمند که چه کسی خالص است و چه کسی خالص نیست. خوب مردم میفهمند. نه تنها مردم میفهمند، بچهها هم میفهمند. حالا بچهها خیلی میفهمند.
یک بچهی کوچولو بود شاید چهار ساله بود. آمد پرسید که ملاصدرا یعنی چه؟ گفتم: ملاصدرا اسم یکی از دانشمندان است. گفت: نه! گفتم: نه، پس چیه؟ تو بگو. گفت: ملا، یعنی با سواد. صدرا یعنی آدم باسواد وقتی نمیداند چه کند مینشیند فکر میکند صد راه پیدا میکند. (خنده حضار) ملا صدرا... گفتم: آقاجان حضرت عباسی این را خود ملاصدرا هم نمیداند (خنده حضار) که یک چنین اسمی دارد. خود ملاصدرا هم نمیداند. مردم میفهمند. اینکه ما فکر کنیم یک کار مذهبی میکنیم، مردم میفهمند. هرچه پاکتر باشیم، قرآن قول داده گفته: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» اگر اهل ایمان و عمل صالح باشید، «سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مریم/96) «وُد» یعنی مودت. مودت و مهرت در دلها مینشیند. امام حسین برای خدا قیام کرد. بعد از هزار و چهارصد سال یک سال نشد که بگویند امسال محرمش کمرنگ تر از پارسال بود. هر سال هیأتش، دیگش، عزاداریاش، خرجش، بیشتر میشود. مهر امام حسین در دلها مانده است.
اما کارهایی که نیاکان ما کردند ولو خدمت کردند، بچههایشان را بزرگ کردند، اما به هریک از شما بگویند برای جد هفتم شما در قرن چهارم میخواهیم سالگرد بگیریم. برو دنبال کارت حوصله داری! جد هفتم من در قرن چهارم! خُلی! یعنی ما برای نیاکان خودمان حاضر نیستیم فاتحه بگیریم، ولی برای امام حسین خرج میدهیم. این رازش چیست؟ خدا در قرآن قول داده و گفته: آن کسی که مخلص باشد مهرش در دل مینشیند. کاری که می کنید سعی کنید صد در صد از خدا بخواهید نیتتان خدمت به خلق باشد. حالا ایشان به ما رو انداخته، ایشان رشوه داده، ایشان تلفن کرده، ایشان همسایه ما است. ایشان مادرش چیه، این ملاحظات را نکنید. اگر حق است سریع انجام دهید، ولو او را نمیشناسید. اگر باطل هم هست انجام ندهید ولو او را میشناسید. حق و باطل باشد.
داشتیم آیات کوتاه را میگفتیم. اینکه قرآن میگوید: «وَ سارِعُوا» (آلعمران/133) بیفکر کار کردن کار شیطان است ولی وقتی فکر کردی رسیدی دیگر عجله کن. میگوییم: عجله کار شیطان است. هی خواستگار برای دختر ما میآید، هی میگوییم: باشد بعد. باشد بعد، باشه بعد! یکبار میبینی دیگر خواستگار نیامد. داریم دختر را زود شوهر بدهید، پسر را زود داماد کنید. «حی علی الصلاة» حی یعنی عجله کن. «سابقوا» یعنی سبقت بگیر. عجله کن. «سارِعُوا» سرعت بگیر. «فَاسْتَبِقُوا»، «سارعوا»، «سابقوا»، «حیَّ»، «عَجِّلوا» اصلاً قرآن میگوید: بعضی ها علت اینکه به جهنم میروند مِن و مِن است. روز قیامت منافقین به مؤمنین میگویند: «انْظُرُونا» عربیهایی که میخوانم قرآن است. شما میفهمید. «انْظُرُونا» نظر کنید به ما، نگاه کنید به ما. «نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُم» (حدید/13) از نور شما اقتباس کنیم. ای مؤمنین، ما منافق هستیم، رو سیاه هستیم. رویتان را برگردانید ما از نور شما استفاده کنیم. «قیلَ ارْجِعُوا» گفته میشود: برگردید در دنیا! «فَالْتَمِسُوا نُورا» از دنیا نور بیاورید، اینجا نور به کسی قرض نمیدهند. میگویند: «أَ لَمْ نَکُن مَّعَکُمْ» (حدید/14) ما با هم در یک شهرداری، در یک بازار، در یک وزارتخانه، در یک مزرعه و کوچه و برزن نبودیم؟ میگوید: چرا با هم بودیم. اما شما سه تا گیر داشتید. یکی: «وَ تَرَبَّصْتُم» تَرَبُّص یعنی مِن و مِن می کردید. خمست را بده. حالا باشد پیر شویم! برو نماز. وقت داریم حالا عجله نکن. دختر را شوهر بده. حالا باشد بعد ممکن است دو سال دیگر کس دیگری بهتر پیدا شود. به کارهای خیر عجله نمیکند. اما اگر میگویند: آقا سیبزمینی یک جا ارزان است. از نصف شب صف میکشد. یعنی برای دنیا «بُشِّرْتُ بِهَا خَرَجْتُ إِلَیْهَا أَسْعی» (بحارالانوار/ج95/ص87) امام سجاد میگوید: بعضی هستند که وقتی بشارت به شر داده میشود بدو می روند. شر را با دو میروند، خیر را مِن و مِن میکنند. «سابقوا» سبقت بگیرید. «وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُم» (آلعمران/133)
یکی از آیات کوچک دیگر قرآن این است که «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ» (آلعمران/54) خدا تدبیر می کند... اینها تدبیر میکنند، اینها نقشه میکشند، خدا هم نقشه میکشد. «وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ» (آلعمران/54) این نقشهی خدا چیست؟ بگذارید یک مثل ملموس بزنم.
دکتر میآید بیمارستان بالای سر مریض، میگوید: این شربت را شش ساعت به شش ساعت مثلاً یک قاشق بخور. میگوید: باشد. بیمار شیشهی شربت را میگذارد. فردا صبح که پزشک میخواهد بیاید میبیند شربت را نخورده است. بلند میشود چند تا قاشق شربت را در دستشویی میریزد، روی آن آب میریزد و شیشه را میبندد. دکتر که میآید میگوید: شربت را خوردی؟ میگوید: مگر نمیبینی سرش خالی است. وقتی دکتر میرود بیمار میگوید: سر دکتر کلاه گذاشتم. باید گفت: سر خودت را کلاه گذاشتی. «وَ مَکَرُوا» اینها مکر را تدبیر میکنند،«وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ».
مثنوی یک ماجرایی را میگوید. قدیم که سنگهای کیلو نبود. هرچه میخواستند بکشند، یک کفه سنگ بود، یک کفه مثلاً شکر. یک کسی مثلاً آمد شکر بخرد،گفت: مقداری شکر بده. این شکر فروش هم یک سنگ اینجا گذاشت و رفت شکر بیاورد. تا رفت سر مغازه شکر بردارد بیاورد، این مشتری کلوخ را گرفت و هی به زبانش مالید. مثنوی میگوید: این نمیفهمد، فکر میکند مال مغازهدار را لیس میزند. و حال آنکه هرچه از کلوخ کم بشود، از شکرش کم میشود.
حدیث داریم «مَنْ غَشَّ غُش» (کافی/ج5/ص160) به زن مردم نگاه بد کنی، به زنت نگاه بد میکنند. به خواهرش نگاه حرام کردی، جوانهای دیگر به خواهرت نگاه بد میکنند، کش رفتی مالت را کش میروند. این حدیث است. «مَنْ غَشَّ غُش»! «غَشَّ» با غین. هرکس کلک بزند به او کلک میزنند. هرکس خیانت کند به ناموسش خیانت میکنند. شما کمفروشی کردی، از کم فروشی، رشوه، حق و ناحق ده میلیون گیر آوردی. بعد میبینی با کسی معامله میکنی همان ده میلیون را یکجا از تو میبرد. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ».
آیهی دیگر «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ» (آلعمران/185) دنیا انسان را گول میزند. گول دنیا را نخورید. چه جوانی! در پارک عاشق میشود میخواهد او را بگیرد. میگوییم:آقا کجا گزینش کردی؟ میگوید: در پارک! در سینما، در خیابان، در دانشگاه، آخر پارک و خیابان و دانشگاه محل گزینش است؟ عروس و داماد کیلویی هستند؟ متری هستند؟ شکلی هستند؟ مالی هستند که او ماشینش چطور بود؟ مسکنی هستند که خانهی خوبی داشت؟ عروس و داماد دو تا انسان هستند، فکری هستند، فکر باید به فکر بخورد. ممکن است خانه و ماشین داشته باشد اما فکرش با فکر شما نخورد. «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ» دنیا گول میزند، زرق و برق دنیا را مواظب باشید.
8- حرکت به سمت جلو، نه بازگشت به عقب. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا» این هم یک آیه است. از این آیههای کوچک را داریم میگوییم. یعنی هیچوقت توقف نداریم.ما سه تا حرکت در قرآن داریم. یک حرکت داریم حرکت به جلو است. مثل همین آیه، «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا» تو که ایمان داری برو جلو. یک تریاکی سالی یک نفر را تریاکی میکند. صد تا تریاکی را یکجا کنند، سال دیگر حضرت عباسی میشود دویست تا. اما صد تا از اینها که نماز جمعه میروند سال دیگر دویست نفر به نماز جمعه میروند. الآن تریاکیها از ما جلوتر هستند. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا». تو که خوب هستی، خوب تر شو. حدیث داریم پول میخواهی به فقیر بدهی به بچهات بده او به فقیر بدهد، یعنی چه؟ یعنی این کمک به فقیر را به یک نسل دیگر هم منتقل کن. این حرکت به جلو.
یک حرکت به عقب داریم. «آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا» (نساء/137) ایمان داشت، کافر شد. «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ» (بقره/51) گوساله پرست شد. «ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ» (بقره/64) منحرف شد. یعنی خوب بود، بد شد. قبلاً دروغ نمیگفت حالا دروغ میگوید. حجابش بهتر بود، بدتر شد. نمازش بهتر بود، زبانش بهتر بود، چشمش بهتر بود. پس یک حرکت به جلو روز به روز بهتر. «زِدْنی عِلْماً» (طه/114) روز به روز باسوادتر. «زادَهُمْ هُدىً» (محمد/17). «زِدْنی عِلْماً»،. «زادَهُمْ هُدىً»، «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا» اینها همه آیاتی است که روز به روز جلو برو. آیاتی که روز به روز عقب برو. «آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا»، «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ» یک عده روز به روز بهتر میشوند و یک عده روز به روز بدتر میشوند. یک کسی به یک کسی گفت: یک دعا به ما کن. گفت: خدایا ایشان را مرگش بده! گفت: اِ... حاج آقا! ما گفتیم: دعا کن. گفت: دعایت کردم. گفت: گفتی خدا مرگت بدهد. گفت: تو هر نفسی که میکشی یک گناه میکنی. هر روز به گناهان تو اضافه میشود، زودتر بروی بهتر است. بعضیها روز به روز بهتر میشوند، بعضیها روز به روز بدتر میشوند. پیغمبر فرمود: اگر شبی بخوابم که در آن روز چیزی یاد نگرفته باشم، آن روز برای من روز مبارکی نیست. مطالعهی ممتد داشته باشید. به خصوص شبهای زمستانی، 30/5 غروب میشود، میانگین 30/10 میخوابیم، 5 ساعت است. خوب دو ساعت برای گفتگو با همسر و تلویزیون و شام و دو ساعت، سه ساعت، یک ساعت مطالعه کنید. در ایران یکی از مشکلاتی که ما داریم اهل مطالعه کم داریم.
در یکی از کشورهای غربی از فرودگاه پیاده شدم،رفتم سراغ تاکسی، دیدم اوه... چه صف طولانی، همه شوفر تاکسی و همه هم داشتند روزنامه میخواندند. یعنی از آن پاره وقتها استفاده میکردند. ما اینجا اگر امتحان نباشد درس نمیخوانیم. شب امتحان درس میخوانیم. یک مطالعهی ممتد، از کتابهای مفید. بعضی کتابها هم لفتش میدهند. خدا میداند بعضی از کتابها را آدم نگاه میکند میگوید: حیف کاغذ، حیف نان! آخر چرا اجازهی چاپ به این دادند؟ یک مطلبی را میخواهد بگوید 5 صفحه لفتش میدهد، تا مطلب را بگوید. سخنرانی میخواهد بکند، آقا بگو ببینم میخواهی چه بگویی؟ لفتش میدهد. صرفهجویی، «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا».
یکی دیگر از آیات قرآن این است که «لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان» (مائده/2) این آیه را هم حفظ کنید. کمک ظلم نکنیم. حدیث داریم در شراب خدا ده گروه را لعنت کرده است. لعنت خدا بر کسی که به قصد شراب انگور میکارد. لعنت خدا بر کسی که انگور را خریداری میکند. لعنت خدا بر کسی که شراب میسازد. لعنت خدا بر کسی که شراب را حمل و نقل میکند. لعنت خدا بر کسی که شراب را میفروشد. لعنت خدا بر کسی که شراب میخرد. لعنت خدا بر کسی که شراب را سرو میکند. به ده گروه لعنت شده است. حتی گاهی با نگاه، حدیث داریم قیامت یک قطره خون میچکد روی پیشانی یک نفر. میگوید: این چیه؟ میگوید: یک نفر را به ناحق کشتند تو هم در یک قطرهاش شریک هستی. مواظب باشیم یک کار خلافی میشود گاهی گناه میشود، نایست نگاه کن. یک جایی گناه میشود، در سفرهای که شراب است، حتی شما نخورید، نشستنش هم حرام است. اصلاً گاهی وقتها باید جلسه را به هم زد. آخر ما با هم رودروایسی داریم، رودروایسی بی رودروایسی باید به هم بزنی. آخر خواهند گفت: بد اخلاق است، باسمه تعالی بله من بداخلاق هستم. جلسهای که فساد در آن است باید به هم زد. لااقل نگذاریم گناهکار با راحتی گناه کند. حالش را بگیریم. اگر جلوی منکر را هم نمیتوانیم بگیریم، حالش را بگیریم. اگر میشود با قدرت جلویش را گرفت، اگر نمیشود با زبان، یعنی حال گیری کنیم. اینطور نباشد که گناهکار همینطور با خیال راحت گناه کند. «لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان»
خدایا هرچه فهمیده و نفهمیده یا ظلم کردیم، یا کمک ظلم کردیم، راضی بودیم به ظلم کسی تمام خلافهای ما را ببخش و هرکدام قابل جبران است، توفیق جبران مرحمت بفرما. خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»