چند روزی در شهر زادگاهم بودم و توفیق شنیدن صحبتهای کارگران کشاورزی و همراهی با کارشان داشتم. نگاه متفاوت مردم کوچه و بازار با نگاه سیاستمداران برای همه روشن است.
در این چند روز، شاهد انصاف آنها در یادکرد از خدمات دولتهای گذشته از اصلاحطلب تا اصولگرا بودم. مردم کوچه و بازار مثل سیاسیون و پادوهای سیاسی آنها، سیاه و سفید نیستند؛ افراطی نیستند؛ اهل اعتدالاند و خوبیها و خدمات و نقصها و خیانات را با هم میبینند.
امروز کارگری از مصائب روزهایی میگفت که باید در صف نفت میایستادند (و آنها که آن روزگار را درک کردهاند به خوبی میدانند!) و از دولتها به خاطر خطوط انتقال گاز تجلیل میکرد.
دیگری از روزگاری قدیمتر میگفت که برخی، هنگام برداشت خرمنهای گندم، خاکهای خانههای مورچههای اطراف خرمن را الک میکردند تا به چند گرم تا چند کیلو گندم برسند! از روزگاری که با مزد یک روز کارگر فقط کمتر از سه کیلو گندم میشد تهیه کرد.
مثل همیشه از این سخنان نکات بسیاری آموختم و انصاف و قدرشناسی مردم را و تفاوت فاحش نگاه و انتظار آنها از سیاسیون را به عیان دیدم. به روشنی باز هم معلوم شد آن چیزی که سیاسیون به عنوان مطالبات مردم میگویند با آنچه مردم میخواهند تفاوت بسیاری دارد.