چندی پیش یکی از دوستانم در وبلاگش، در تذکری بر اساس رسالت امر به معروف و نهی از منکر، به پوستر نمایشی با موضوع مذهبی اشکال کرده بود؛ که در آن پوستر، زمینه و تصویر اصلی، عکس زنی بود که از قضا جوراب به پا نداشت! (و اشکال را همین دانسته بود). و در ادامه، فتاوای مراجع معظم تقلید درباره ضرورت پوشش پا برای زنان را نقل کرده بود.
این تذکر باعث دو دسته واکنش شده بود؛ برخی به صورت رسمی در وبلاگشان (با تعابیر ضمنی) این تذکر را محکوم کردند یا کجسلیقگی دانستند و ارزش هنری نمایش محل بحث را در تبلیغ دینی ستودند.
بعضی دیگر هم (چنان که نویسنده وبلاگ، برخی نظرات وبلاگ را با ادعای سانسور تعدادی از فحشهای بسیار زشت آن، برایم فرستاده بود)، با فحشهای رکیک که قلم از بازنوشت آنها شرم دارد، با سوءاستفاده از اسم هنر و هنرمند و هنردوست و هنرفهم، از این انتقاد برآشفتند و نویسنده تذکر را به عدم فهم صحیح از هنر متهم کردند و هر چه خواستند فحش نثار خودش و اطرافیانش کردند! و در نتیجه آخرت خود را خراب یا خرابتر(!) نمودند. (ادامه مطلب را ببینید).
مطمئن هستم که ساحت هنرمندان متعهد و متدین کشور از این گونه تعابیر و نقدها، منزه است؛ و البته اگر رئیس محترم اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی آن شهر، زیر تیغ انتقاداتی از این دست است، برایش آرزوی صبر جزیل دارم!
از آن جا که متأسفانه در میان نقدها، نقدی منصفانه نیافتم، در این یادداشت، نقدی برای هر سه گروه (شامل: نویسنده وبلاگ / سایر نویسندگانی که با نام و نشان مخالفت کردند / و فحشدهندگان) مینویسم و البته، اگر در جایی سخنی بود که نقدی بر آن است، از نظر و انتقاد خوانندگان محترم استقبال میکنم.
یکم. جدای از این که از کجسلیقگی طراح پوستر در درج چنین عکسی دفاع نمیکنم، به این نکته تذکر میدهم که رعایت پوشش مناسب برای زنان، یک مسأله است و نگاه به تصویر زن که در آن پوشش شرعی رعایت نشده، مسأله دیگری است. چنان که در وبلاگ مورد اشاره آمده است، اکثر قریب به اتفاق مراجع، پوشش پا برای زنان را واجب یا احتیاط واجب دانستهاند.
اما در مسأله نگاه به تصویر زنی که در آن، پوشش شرعی رعایت نشده است، فتوای غالب مراجع تقلید از جمله مقام معظم رهبری آن است که به شرطی که زن را نشناسد و به شرط اینکه نگاه ریبه نباشد، نگاه کردن اشکالی ندارد. (برای اطمینان بیشتر، لطفاً خوانندگان گرامی، نظر مرجع تقلید خود را ببینند).
از مقام معظم رهبری استفتاء شده که: نگاه کردن به تصویر زن نامحرم و بدون پوشش چه حکمى دارد؟ نگاه کردن به صورت زن در تلویزیون چه حکمى دارد؟ آیا بین زن مسلمان و غیرمسلمان و بین پخش آن بهطور مستقیم و یا غیر مستقیم تفاوتى وجود دارد؟
در جواب نوشتهاند: نگاه کردن به تصویر زن نامحرم، حکم نگاه کردن به خود زن نامحرم را ندارد، بنا بر این اگر نگاه از روى لذّت نبوده و خوف افتادن به گناه نباشد و تصویر هم متعلّق به زن مسلمانى که بیننده آن را مىشناسد نباشد، اشکال ندارد و بنا بر احتیاط واجب نباید به تصویر زن نامحرم که به طور مستقیم از تلویزیون پخش مىشود، نگاه کرد؛ ولى در پخش غیرمستقیم تلویزیونى اگر ریبه و خوف افتادن به گناه نباشد، نگاه کردن اشکال ندارد. (اجوبة الاستفتائات، ترجمه فارسی، سئوال 1183)
در نتیجه، بهتر آن بود که نویسنده وبلاگ، آرزو کند و تذکر دهد که در هنگام اجرای نمایش، انشاء الله، حکم شرعی رعایت خواهد شد؛ نه اینکه نقض احکام شرعی را مسلم بگیرد. و البته باید خوشبین میبود و عکاس را هم زن یا مرد محرم تصور میکرد. (و البته در هنگام اجرای نمایش، انشاء الله حکم شرعی در زمینه پوشش رعایت شده است.)
دوم. حساسیت در زمینه رعایت مسایل شرعی، نه تنها خوب، بلکه از جانب همه ضروری است. این که حکمی از احکام الهی را درجه دو بدانیم و اهمال در رعایت آن را توجیه کنیم، مصداق توبیخ قرآن است که میفرماید: نؤمن ببعض و نکفر ببعض (سوره نساء / آیه 150)
انکار هر حکمی از احکام فقهی اسلام در جای خود، به منزله انکار نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یا (العیاذ بالله) دروغگو دانستن حضرت در ابلاغ احکام الهی است! در انکار احکام بدیهی دین، حکم "مرتد" صدق میکند و اجرای احکام آن ضرورت مییابد.
پس بهتر است اگر حکمی از احکام الهی را رعایت نمیکنیم، دیگر سراغ توجیه بیمبالاتی خود و دیگران و نیز خردهگیری بر احکام الهی برنیاییم و از این راه، بار خود را سنگینتر نکنیم!
البته در احکام فقهی تصریح شده که در جایی که عمل به حکمی از احکام فقهی با حکم دیگر در تضاد باشد یا اجرای هر دو حکم به طور همزمان امکان نداشته باشد، در آن موارد باید به حکمی عمل شود که مهمتر است و البته در اسلام، حفظ دین و سپس حفظ جان بر همه احکام اولویت دارد.
مجدداً تأکید میکنم که همه احکام مهم هستند و نمیتوان احکام اسلام را به درجه یک و دو تقسیم کرد؛ بلکه فقط در هنگام عمل به احکام، اگر امکان اجرای هر دو حکم نباشد، در آن صورت باید آنچه مهمتر است، مقدم داشته شود.
سوم. اگر مسلمانیم، میدانیم که توهین در اسلام و بدتر از آن، فحش دادن در هیچ شرایطی مجاز نیست. قرآن کریم توهین نمودن به سران کفر را نیز منع فرموده است: «لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم...»(سوره انعام، آیه 108) یعنی به کسانی که غیر خدا را میخوانند، دشنام ندهید؛ مبادا آنها (نیز) از روی (ظلم و) جهل خدا را دشنام دهند.
امیرالمؤمنین در جنگ صفین هنگامی که شنیدند یارانشان به دشمنان شامی دشنام می دهند، خطبهای ایراد نمودند که درسی ماندگار برای کسانی که خود را شیعه میدانند؛ (آنها که از این جرگه خارجاند، فارغاند!) حضرت فرمودند:
من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید. اگر شما رفتار آنان را افشا کنید و حالشان را بازگو نمایید، گفتارتان صوابتر ، و عذرتان پذیرفتهتر خواهد بود. بهتر است به جای ناسزا گفتن، بگویید خداوندا خونهای ما و خونهای ایشان را از اینکه بر زمین بریزد، حفظ کن؛ و روابط میان ما و آنان را اصلاح فرما؛ این گروه را هدایت نما و از گمراهی نجات ده، تا کسی که جاهل به حق است، آن را بشناسد و کسی که شیفته گمراهی است، از آن باز ایستد. (خطبه 206 نهج البلاغه؛ نسخه صبحی صالح)
وقتی که قرآن کریم و بزرگان دین حتی اجازه توهین به کفار را نداده است، واقعا جای سؤال است که برخی از چپ و راست، با چه مجوزی به خود اجازه می دهند که به هر دلیل، به دیگران توهین و بیاحترامی کنند؟! یا باید در اسلام و ارادت چنین افرادی به فرهنگ اهل بیت علیهم السلام شک کرد؛ یا به جهالت آنها مطمئن بود!
و البته در هر صورت، باید به خالی بودن دست آنها از منطق و استدلال و اندیشه باور قاطع داشت. کسی که میتواند استدلالی برای درستی نظر و عقیدهاش بیاورد، به فحش متوسل نمیشود. فحش، عصای دست کسانی است که بهرهشان از عقل، از همه اندکتر و دیدگاهشان از همه به باطل، نزدیکتر است! از کسانی که اهل فحشاند، نه انتظار استدلال است و نه انتظار فهم استدلال؛ چه رسد به نقد آن!
ممنون که برای خواندن این یادداشت، لحظاتی از عمرتان را صرف کردید؛ و ممنونتر خواهم شد اگر نظرتان را هم (عمومی یا خصوصی) منتقل فرمایید.