در بحث رابطه دین و سیاست، برخی اظهار میکنند که این دو ارتباطی با هم ندارد و اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حکومت تشکیل داد، یک کار شخصی و به خاطر فراهم بودن شرایط آن بود و ربطی به جنبه نبوت حضرت رسول اکرم ندارد!
در پاسخ به این ادعا، جوابهای متعددی گفته شده است؛ از جمله این که بخش بسیار زیادی از احکام و قانونهای اسلام که در قرآن بر آن تصریح شده، جز با وجود حکومتی که بر مبنای دین تشکیل شده باشد، امکان ندارد.
پاسخ دیگری که مناسب این ایام است آن که: اگر این ادعا درست باشد، چه تحلیلی برای قیام امام حسین علیه السلام دارند؟! در مکتب کسانی که ادعای فوق را مطرح کردهاند، نه تنها امام حسین علیه السلام نباید قیام میکرد؛ بلکه باید ممنون حوادث روزگار میبود که هیچ شانسی برای حکومت ایشان باقی نگذاشته بود!
قیام حضرت و سخنان ایشان در طول مسیر از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا به خوبی روشن میکند که امام هر چند حکومت هم نداشته باشد و نتواند احکام الهی را اجرا کند، در برخی زمانها، برای انجام وظیفه اجتماعی خود لازم است دست به کار شود؛ هر چند رسیدن به نتیجه، در گرو فدا شدن خود و عزیزاتش باشد.
قیام عاشورا نشان داد که دین و سیاست، چنان به هم پیوسته است که بدون سیاست، پای اجرای دین و احکام آن میلنگد؛ بلکه بدون سیاست، پای اجرای احکام دین، توان حرکت ندارد.