ابتدا عناوین گزارشهای خبری زیر را بخوانید؛ همه از رئیس جمهور و در شأن آقای مشایی است: 1. مشایی مانند {شهید} بهشتی مظلوم است. (مشرق / 16 مهر 90 / کد 70919) 2. خدا چنان مزدی به مشایی دهد که همه متحیر شوند. (جهان نیوز / 16 مهر / کد 189746) 3. مشایی اگر خودش هم بخواهد کنار بکشد من قبول نمی کنم. (فرارو / 30 مهر 90 / کد 92983) از این دست افاضات در مجالس عمومی زیاد است؛ ابراز ارادت آقای احمدی نژاد به آقای مشایی در جلسات خصوصی چقدر است، خدا میداند. همین قدر می دانم که باعث موضعگیری صریح ایشان در برابر مقام معظم رهبری و خانه نشینی ننگینی شد که داغ آن در همیشه تاریخ بر پیشانی آقای احمدی نژاد می ماند. و آن چنان این ارادت محکم بوده و هست که کسی مثل آقای رسایی، مشایی را الیاس احمدی نژاد می داند. (صراط / 30 اردیبهشت 90 / کد 22056).
در این فرصت نمی خواهم این رابطه را نقد کنم و چیزی درباره آن بنگارم؛ بلکه در صدد آنم که از منظری دیگر به مشایی بنگرم و نگاهی نو ارائه کنم؛ با این توضیح که:
رابطه رئیس جمهور و مشایی، مخصوصا با تعابیری که چند نمونه ساده و تازه آن را آوردم، از قبیل روابطی است که احساسی و فاقد منطق قابل دفاع در مواجهه با دیگران است. این رابطه در همه ما وجود دارد و هر کدام به نوعی در برخی کارهای خود گرفتار آن هستیم. این که انسان همیشه تشخیصهای خود را بر حق بداند، بخشی از این نگاه و صورتی از صورتهای این تعلق بی منطق و احساسی است. مشایی از نگاهی نو، یعنی تعلق و احساس کاملا مثبت هر یک از ما به همه اعمال و افکار خود. یعنی خودخواهی و خود پرستی و ندیدن دیگران. گذشتن از این احساس، به معنای گام گذاشتن بر روی خودیت خود و وارد کوی حق شدن است. همه باید مشایی درون را ذبح کنند تا از مرداب خودخواهی به بهشت خدایی راه یابند؛ البته به این شرط که اگر از دام مشایی درون رها شدند، در دام مشایی بیرون نیفتند! که در این صورت، تبعیت و حمایت کورکورانه از مشایی درون قابل دفاع تر است. خدا همه را از شر مشایی درون و بیرون حفظ کند.