در آستان میلاد کریم اهل بیت علیهم السلام هستیم. نمیدانم چرا وقتی از امام حسن مجتبی علیه السلام میشنوم، اندوه خاصی بر دلم مینشیند. و میدانم که به خاطر غربت قبرش نیست!
نمیدانم که چرا وقتی بر امام رضا علیه السلام به عنوان «غریب الغرباء» سلام میدهم، نمیتوانم غربت امام حسن علیه السلام را تصور نکنم؛ غربتی که نه در گنبد و بارگاه، بلکه در زمان حضورش در میان پیروانش داشته است.
سفیان بن ابیلیلی پس از جریان صلح با معاویه، به امام حسن علیه السلام با خطاب « السلام علیک یا مذل المؤمنین؛ (قلمم بشکند که ترجمه میکند!) سلام بر کسی که مؤمنان را خوار کرد» یاد میکند؛ ( الاختصاص،ص 82) اما حجر بن عدی، تو دیگر چرا؟! تو که از فرماندهان سپاه امام بودی! تو که از سستی و بیبصیرتی و اندکی مردان راستین سپاه امام خبر داشتی! تو دیگر چرا چنین جسارتی کردی؟!
حجر بن عدی! تو که به یاد داشتی یک بار امام حسن علیه السلام را با خطاب «السلام علیک یا امیر المؤمنین» یاد کردی. دیدی چگونه حضرت برآشفت؛ قرمزی چشمان حضرت را ندیدی؟! رگهای گردنش بزرگ شد و اشک از چشمانش سرازیر گشت! تو را سرزنش کرد که این لقب مخصوص پدرش امام علی علیه السلام است و هیچ کس تا قیامت حق ندارد چنین نامی بر خود نهد!
تو که اینها را دیدی و شنیدی و با استفغار، از محضر امام حسن علیه السلام خارج شدی، دیگر چرا؟! چرا به کسی که خطاب «امیر المؤمنین» را روا میداشتی، جرأت و جسارت کردی که خطاب «مذل المؤمنین» داشته باشی؟! و تو خوب به یاد داری که امامات، آنگاه که با لقب امیرالمؤمنین به او خطاب کردی، برآشفت؛ اما آن گاه که او را «مذل المؤمنین» خواندی، با تبسم و لبخند از تو استقبال کرد و تو را تکریم نمود و البته فرمود که اگر حداقل هفت نفر مطیعم بودند، سکوت نمیکردم. (الهدایه الکبری، ص 192)
جناب حجر بن عدی! حرف سفیان بن ابیلیلی دلتنگی نمیآورد؛ اما این جمله تو، با آن سابقه خود و پدرت، اندوهی بر قلب مینشاند که هر وقت نام امام حسن مجتبی علیه السلام به میان میآید، آن اندوه و غربت، تازه میشود؛ چه در ولادت حضرت باشد و چه در شهادتش!
حجر! داغی بر دلها گذاشتی، که نمیتوان زدود؛ چرا؟! آن هم از تو با یک نسل افتخار! از تو انتظار نبود. اما بنازم به کرامت امام. از تو تجلیل میکند و جسارتات را نشنیده میانگارد. ما هم به کرامت حضرت، دلبستهایم. السلام علیک یا حسن بن علی علیهما السلام؛ المظلوم ابن المظلوم! الغریب ابن الغریب!