اصل وجود امنیت یک چیز است و از آن مهمتر، احساس امنیت است. یعنی ممکن است زیر پای شما بمب ساعتی و در آستانه انفجار باشد، اما شما اطلاع نداشته باشید و در آرامش کامل باشید. از سوی دیگر، ممکن است به شما القاء شود که در آستانه انفجار بمب قرار دارید و شما در اوج استرس باشید یا قالب تهی کنید؛ در حالی که واقعاً هیچ خطری شما را تهدید نمیکند.
بهترین حالت وقتی است که هم امنیت واقعی وجود داشته باشد و هم احساس امنیت داشته باشیم. اما اگر امنیت واقعی نباشد، اما احساس امنیت وجود داشته باشد، باز هم میتوان امیدوار بود. هنر برخی دولتها در این است که با القای احساس امنیت، نواقص کاری خود را پوشش میدهند؛ که در جای خود هنر خوبی است.
اما بیهنری سیاسی وقتی است که امنیت واقعی وجود داشته باشد، اما حاکمیت نتواند این امنیت واقعی را به مردم منتقل کند؛ یعنی امنیت واقعی وجود داشته باشد اما مردم احساس امنیت نکنند.
متأسفانه دولتمردان ما گاهی اوج این بیهنری سیاسی خود را با چالشهایی که به میان مردم میکشند، به نمایش میگذارند! یعنی با دستان و در واقع با زبان خود، کاری میکنند که مردم در حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ احساس امنیت نکنند. با این کارها، مهمترین ضربه به آرامش روانی و احساس امید در جامعه زده میشود. امید است درایت بیشتری از سیاسیون ببینیم.