به جلسهای دعوت میشوید؛ شروع جلسه مثلاً ساعت ده اعلام میشود. همه طوری برنامهریزی میکنیم که ساعت ده و ربع زودتر به محل جلسه نرسیم! اسم این کار را چه چیزی میتوان گذاشت؟! و البته نگاههای عجیب و غریب به کسی خواهیم کرد که سر ساعت رسیده و در سالن خالی و تک و تنها نشسته است! دیرتر آمدن را گاهی نشانه اهمیت خود میدانیم و زودتر آمدن دیگران را نشانه بیکلاسی آنها یا احتمالا ندید بدید بودن آنها!
با یکی از دوستانمان ساعت یازده قرار ملاقات میگذاریم. تازه ساعت یازده و نیم زنگ میزنیم که کمی دیرتر خواهیم رسید!
به نظر میرسد با اندک همتی میتوان این بینظمی سامان یافته و نهادینه شده را درمان کرد. هر دقیقه عمری که بیهوده میگذرد سرمایهای است که هدر میرود . هر دقیقه دیر آمدنی که باعث معطلی چندین نفر شود، حق الناسی است که در گردنه قیامت نفس ما را خواهد برید. از اکنون به فکر فردای خود باشیم!