بسیاری از روشنفکران وطنی فراری ما در انگلیس مستقرند و داد از دیکتاتوری بودن ولایت فقیه میزنند. خوب است تصویری از اختیارات ملکه انگلیس را ترسیم کنیم تا معلوم شود کدام یک دیکتاتوری است. و معلوم شود چرا روشنفکران وطنی فراری ما، در آنجا سخنی از دیکتاتوری بودن حکومت ملکه نمیزنند. شاید بگویید چون ایرانیاند نه انگلیسی، لذا درباره انگلیس حرفی ندارند. اما من هم میپرسم مگر صدای آمریکا و رادیو بیبیسی و رادیو کلن و رادیو اسرائیل ایرانی است؟!
اما شرحی از ملکه و اختیارات او در انگلیس:
ملکه صرفاً به دلیل موروثی بودن و نه هیچ شرط دیگری، «ملکه» شده، با این وجود در مقابل اینهمه اختیارات در برابر هیچیک از قوای سهگانه حاکم در انگلستان مسئول و پاسخگو نمیباشد! انتصاب پادشاه موروثی است؛ عزل و برکناری او نیز در حقوق انگلستان هیچگونه پیشبینی نشده است و هیچ مرجعی به عنوان ناظر مرجع تشخیص ناتوانی و عزل پادشاه از مقام سلطنت در این کشور نمیباشد! ثروت شخصی ملکه هرگز محاسبه نشده و نخواهد شد.
مالک، حاکم و همه کارهی کشور همان شخص «ملکه» است که قدرتش با پارلمان که شامل دو مجلس «عوام» که هر 5 سال یکبار اعضای آن با انتخابات تعیین میشوند و «اعیان» که غیر انتخابی و شامل «کشیشان» و «لردها»ست، مشروط شده است. اعضای مجلس اعیان منصوب ملکه هستند!
نخست وزیر هیچگونه اختیار و حقی ندارد، و هر چه هم اکنون انجام میدهد در واقع اختیاراتی است که ملکه یا مجلسین دارا هستند و لطف فرموده آنرا به نخست وزیر تفیض کرده اند. با این حال همچنان در ذات قانون «ملکه» دارای اختیارات فرافوق العادهی ذیل است:
1. انعقاد معاهدات و یا فسخ قراردادهای بینالمللی، اداره امور خارجه و اجرای قوانین به نام او انجام میگیرد.
2. عزل و نصب وزیران، انحلالپارلمان (هر دو مجلس) و یا دعوت به تشکیل آن و یا تعطیل پارلمان از اختیارات اوست.
3. انتصاب اعضاء مجلس لردها که متشکل از حدوداً 926 لرد ازشاهزادگان، اشراف و شخصیتهای فرهنگی ـ علمی و بالاخره شخصیتهای مذهبی میباشد از اختیارات اوست.
4. عزل و نصب نخست وزیر نیز از اختیارات ملکه یا پادشاه است و به طور معمول پادشاه یا ملکه فردی را که حزب پیروز در انتخابات مجلس عوام این کشور برمیگزیند به نخستوزیری منصوب مینماید اما قانوناً در موارد بحرانی میتواند اقدام به عزل نخستوزیر این کشور نماید!
5. توشیح لوایح یا طرحهای مصوب پارلمان انگلستان از اختیارات و وظایف شاه این کشور است و میتواند از تأیید و توشیح مصوبات دو مجلس این کشور اجتناب ورزد.
6. فرماندهی کل نیروهای مسلح بر عهده ملکه است که اعمال این صلاحیت و اختیار حکومتی با مشورت وزیران انجام میپذیرد. سیاست خارجی انگلستان نیز از اختیارات پادشاه ملکهاست که همانند فرماندهی نیروهای مسلح این کشور با مشورت وزیران است و فقط اجرای سیاست خارجی بر عهده کابینه و هیئت وزیران انگلستان میباشد.
7. زمانی که پس از انتخابات مجلس عوام هیچ یک از احزاب اکثریت آراء را به خود اختصاص ندهد و اکثریت کرسیهای مجلس عوام به حزبی خاص تعلق نیابد، انتخاب نخستوزیر به صورت انحصاری و بدون قید و شرط بر عهده ملکه و از اختیارات انحصاری وی است.
8. تعیین عالیترین مقام قضایی انگلستان و صدور فرمان عفو وتخفیف مجازات محکومین از اختیارات پادشاه (یا ملکه) انگلستان است و ملکه اختیار صدور دستور اعدام را هم دارد!
با این اوصاف، آیا آنهایی که در انگلیس از دیکتاتوری ولایتفقیه حرف میزنند و درباره دیکتاتوری ملکه خفقان میگیرند، ریگی در کفش ندارند؟! خدایا به همه کمک کن تا موفق شوند ریگهای کفششان را درآورند!