سفارش تبلیغ
صبا ویژن

با این که قرار نیست در این وبلاگ در مورد مسائل محلی بنویسم، اما نتوانستم از این یکی بگذرم. بخوانید:

علی اکبر ولایتی، مشاور عالی رهبر معظم انقلاب در مراسمی در شهرستان اردکان دست معلم اردکانی خود را بوسید و از وی تجلیل کرد. به گزارش «مهر» اختتامیه چهارمین دوره اردکان شناسی با حاشیه ای دیدنی از جنس قدردانی و تجلیل همراه بود، حاشیه ای که تمام حضار در این مراسم را تحت تاثیر قرار داد.

زمانی که مجری از علی آثاری، معلم سابق علی اکبر ولایتی در مدرسه جم تهران خواست تا لوح تقدیر و تندیس این دوره را به وی اهدا کند، آثاری در حالی که از شدت شعف صدایش می لرزید سخنان خود را این گونه آغاز کرد: در دوران بازنشستگی آنچه باعث شادابی و نشاط روحی من می شد، مشاهده موفقیت کم نظیر دانش آموزان پیشینم بود.

علی آثاری افزود: در تمام 16 سالی که ولایتی مسئولیت وزارت امور خارجه را عهده دار بود هر بار که وی را در تلویزیون می دیدم به خود می بالیدم و اشک در چشمانم حلقه می زد. وی ادامه داد: زمانی که در مدرسه جم تهران تدریس می کردم، دانش آموزان تهرانی خوش نداشتند که معلمی آنان را با نام کوچک صدا بزند اما بنده همواره ولایتی را به نام کوچک صدا می زدم و امشب نیز با صدا کردن نام علی اکبر از او می خواهم به روی سن بیاید. مشاور عالی مقام معظم رهبری پس از رفتن به روی سن دست علی آثاری را بوسید و او را در آغوش کشید.

ولایتی پس از دریافت لوح و تندیس از دست آثاری با افتخار آن را به حضار نشان داد و از عکاسان خواست از او در کنار معلم سابق خود عکس یادگاری بگیرند. این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام همچنین اظهار داشت: سالهای سال پیش بنده در مدرسه جم تهران از محضر استادانی چون علی آثاری تلمذ کرده ام. وی یاد دکتر محمود طباطبایی، دیگر معلم این مدرسه را نیز گرامی داشت و افزود: این دو معلم اردکانی منشا خدمات بسیاری برای کشور عزیزمان ایران بوده اند.

ولایتی با بیان اینکه آنچه به دست آورده ام از برکت تلاش و ایثار معلمانی چون آثاری بوده است، برای وی آرزوی صحت، سلامت و عمر با برکت کرد. مشاور عالی مقام معظم رهبری عنوان کرد: بنده درس افتادگی و ایثار را از این معلم با سابقه که پدر شهید نیز هستند، فرا گرفته ام.


نوشته شده در  یکشنبه 90/8/1ساعت  12:20 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

ابتدا عناوین گزارشهای خبری زیر را بخوانید؛ همه از رئیس جمهور و در شأن آقای مشایی است: 1. مشایی مانند {شهید} بهشتی مظلوم است. (مشرق / 16 مهر 90 / کد 70919) 2. خدا چنان مزدی به مشایی دهد که همه متحیر شوند. (جهان نیوز / 16 مهر / کد 189746) 3. مشایی اگر خودش هم بخواهد کنار بکشد من قبول نمی کنم. (فرارو / 30 مهر 90 / کد 92983) از این دست افاضات در مجالس عمومی زیاد است؛ ابراز ارادت آقای احمدی نژاد به آقای مشایی در جلسات خصوصی چقدر است، خدا میداند. همین قدر می دانم که باعث موضعگیری صریح ایشان در برابر مقام معظم رهبری و خانه نشینی ننگینی شد که داغ آن در همیشه تاریخ بر پیشانی آقای احمدی نژاد می ماند. و آن چنان این ارادت محکم بوده و هست که کسی مثل آقای رسایی، مشایی را الیاس احمدی نژاد می داند. (صراط / 30 اردیبهشت 90 / کد 22056).

در این فرصت نمی خواهم این رابطه را نقد کنم و چیزی درباره آن بنگارم؛ بلکه در صدد آنم که از منظری دیگر به مشایی بنگرم و نگاهی نو ارائه کنم؛ با این توضیح که:

رابطه رئیس جمهور و مشایی، مخصوصا با تعابیری که چند نمونه ساده و تازه آن را آوردم، از قبیل روابطی است که احساسی و فاقد منطق قابل دفاع در مواجهه با دیگران است. این رابطه در همه ما وجود دارد و هر کدام به نوعی در برخی کارهای خود گرفتار آن هستیم. این که انسان همیشه تشخیصهای خود را بر حق بداند، بخشی از این نگاه و صورتی از صورتهای این تعلق بی منطق و احساسی است. مشایی از نگاهی نو، یعنی تعلق و احساس کاملا مثبت هر یک از ما به همه اعمال و افکار خود. یعنی خودخواهی و خود پرستی و ندیدن دیگران. گذشتن از این احساس، به معنای گام گذاشتن بر روی خودیت خود و وارد کوی حق شدن است. همه باید مشایی درون را ذبح کنند تا از مرداب خودخواهی به بهشت خدایی راه یابند؛ البته به این شرط که اگر از دام مشایی درون رها شدند، در دام مشایی بیرون نیفتند! که در این صورت، تبعیت و حمایت کورکورانه از مشایی درون قابل دفاع تر است. خدا همه را از شر مشایی درون و بیرون حفظ کند.

 


نوشته شده در  یکشنبه 90/8/1ساعت  12:5 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]