• وبلاگ : تريبون
  • يادداشت : جناب مهاجراني! ممنونم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 11 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + رضاپيري اردکاني 
    سلام . بغضتان درمقالاتتان نسبت به دکترمهاجراني اظهرمن الشمس است ان شاء ا..در آن دنيا موردبخشش ايشان قراربگيريد.بنظرمن بهترين وزيرجهت فرهنگ و ارشاد اسلامي از اول انقلاب تاکنون شخص دکترمهاجراني است وبعيدمي دانم درآينده نيز بيايد. .رونق وگسترش کتاب- سينما ومطبوعات و...در دوران ايشان تکرارنشدني است وبعدها من وشمانيستيم امامطمئن باش درتاريخ ازايشان به نيکي ياد خواهند نمود.اماسوال اينجاست به نظرشما اگرنماينده اسلام شناسي بنيادمنتسب به وهابيون يک وهابي افراطي بود بهتربود يادکترمهاجراني که سيماي دلنشيني ازدين اسلام رابه جهانيان نشان مي دهد؟هرنشست وبرخاستي باآل سعود دليل بر وهابي شدن افراد نمي شود و بنظرمن دکترمهاجراني ازامکانات آل سعود براي نشراسلام وشيعه به نحواحسن استفاده خواهندنمود .به کرات ازمحدوديت خود دردوران اصلاحات بدليل مقاله خودسخن رانده ايد اما به قول احمدي نام کامنت پايين اگر ذره اي ازمصيبت هاي زيدآبادي - گنجي -باقي و.. درزندان راچشيده بوديد هزاران بارشکرگذاردوران اصلاحات مي بوديد.نمي دانم اگرپايتان به زندان رسيده بوديد حالاچه مي گفتيد.
    پاسخ

    سلام. ممنون از اظهار نظرتان. قضاوت با خوانندگان محترم.
    + AHMADI 
    سلام. آقاي مهاجراني هر چه که بوده دورو و منافق نبوده. ان زماني که در وزارت ارشاد بود حرفش را ميزد و مورد انتقاد شما و همفکرانتان هم قرار ميگرفت (نميگم همه اش را درست ميگفت اما آن چيزي که بود و اعتقاد داشت را بيان ميکرد.) والان هم که آن طرف است حق را ميگويد در ماجراي اتهامات اقتصادي که مخملباف به آقاي خامنه اي زد ايشان محکم ايستاد و گفت من به ايشان درست است که انتقاد سياسي و فرهنگي دارم اما بايد بگويم ايشان تا جاييکه من ميدانم انحراف اقتصادي ندارند (نقل به مضمون از مصاحبه ايشان) و همانزمان بسياري از خارج نشينان متعصب و بي منطق همانند اسلاف داخليشان که اعتدال در گفتار و رفتارشان جايي ندارد شروع کردند به بافتن داستانهايي از اين قبيل که بله ايشان نفوذي وزارت اطلاعات است و ...
    جالب است که رفتار اين خارج نشينان متعصب و برانداز در کنار رفتار داخل نشينان متعصب و ذوب در ولايت همانند دو لبه يک قيچي به جان اعتدالگرايان افتاده و پاره پاره شان ميکند.
    جناب آقاي نويسنده اگر بعد از نوشتن يک مقاله در روزنامه اي به قول خودتان چه لطفها که شامل حالتان نشد (البته بعيد ميدانم مثل احمد زيدابادي به خاطر نوشته هايش به زندان رفته و شکنجه شده باشيد يا مثل ستار بهشتي به خاطر نوشته اي که در وبلاگش کمتر از انگشتان دست بازديد کننده داشته، کشته شده باشيد يا مثل مثل علي افشاري که يک دانشجو بود کله تان را تراشيده باشند و جلوي دوربين اعترافات اسلاف سعيد امامي رفته باشيد) لعنتش را بفرستيد به جان کساني که بي قانوني را دراين مملکت رواج دادند. و البته درودش را به قوه مستقله قضاييه که هم از حق شما دفاع کرد هم از حقوق زندانيان سياسي فعلي
    پاسخ

    سلام. انصاف در فضاي اظهارات سياسي و اجتماعي يک چيز است و ادعاي درستي انديشه ديني خود و نفي تفکر ديگران در عرصه فکر ديني يا تمجيد از متفکران منحرفي چون افراطيون وهابي، چيز ديگر. موضوع بحث من در اين يادداشت و نقد اصلي بنده به ايشان در موضوع دوم است؛ در حالي که توضيحات منطقي شما، همه مربوط به موضوع اول است؛ در نتيجه هر کدام چيزي مي‌گوييم که به محور بحث ديگري مربوط نيست. ممنون از اظهارنظرتان.
    درودبرشما

    دوست داشتم در مورد مصداق هايي که مطرح کردم در رد يا قبول ان بيشتر توضيح دهيد.دوست گرام ناديده ام بحث من بر سر حقيقت است انگار جنابعالي علم ودرک وفهمتان از ابن سيناو محي الدين عربي و ميرداماد و ملا صدرا و....بيشتر است تکيه زدن بر حقيقت محض ويقين توهمي بيش نيست. مهم انديشيدن است که مي تواند انسان را تا حدودي از سراب حقيقت نجات دهد. شما وهم نحله هايتان عقل را چرخ پنجم درشکه محسوب نموده وتکيه تان بيشتر بر شور واحساسات وعواطف مي باشدو هنگاميکه انسان به عواطف واحساسات خود مجال بروز دهد عقل را عقيم نموده وطرف هر جوري شده مي خواهد حتا با خشونت وتهديد مواضع ايدئولوژيک خود را بر جامعه ديکته نمايد(در دوران اصلاحات به عينه مشاهده نموديم). وقتي که هنوز هم دو مکتب بزرگ جهان اسلام يعني قم ونجف در مورد عرفان وفلسفه وسياست اختلاف نظر دارند و حتا در بدنه مرجعيت شيعه در اين موارد باهم همسويي ندارند حقير چه جوري مي توانم با شما مناظره داشته باشم. زمانه کنوني زمانه اي است که از فضيلت عدم قطعيت سخنها بسيار گفته شده و هيچ انديشه اي نمي تواند خود را بر مسند نشاند. اري تئورها وانديشه ها به مثابه ساختمانهايي هستند که بر باتلاقها ساخته شده اند وبه مرور فرو مي ريزند. کارل پوپر بر جسته ترين نماينده فکري خرد گرايي سنجشگر معتقد است که: ناداني انسان را پاياني نيست و زندگي سراسر حل مساله است.اري مشکل بزرگ ايرانيان اين است که بعد از ملا صدرا فيلسوفي نداشته ايم . ايا شمشير داموکلسي که فقيهان مفتخر به علوم منقولندخواهند گذاشت انسان ايراني بفلسفد.


    پاسخ

    سلام. چه موقع ادعا کردم سوادي را؛ چه برسد به اين که بخواهم آن را حتي با شاگردانِ شاگردانِ بزرگاني که نام بريد بسنجم. از اين که بدون هيچ توجيهي و بدون اينکه استدلالي رد و بدل شده باشد، کلي فحش محترمانه بار کرديد، ممنونم. اگر عقلگرايي که فرموديد، نتيجه‌اش اين جزم‌گرايي متبخرتانه همراه با ادعاي روشنفکري است، بهتر است که عطايش را به لقايش ببخشم! شما با همان ادعاها و انديشمندان‌شان باشيد و من (و به تعبير شما، هم نحله‌هايمان!) با همان‌ها که از نگاه شما محکوم‌اند. ممنون از اين که براي هدايت ما وقت گذاشتيد و شرمنده از اين که به حال ما سودي نبخشيد!

    بادرود

    حضرت شيخ نکندقرائتي که جنابعالي وهم مسلکان شما از اسلام دارند حق بوده وهيچ اشکالي بر ان مترتب نيست.حتما شنيده ايد که ايت الله بروجردي شهريه علامه طباطبائي را قطع نموده ويا عده اي از هم مسلکان شما ليواني که فرزند امام خميني اب مي خوردرا اب مي کشيده اند.........مشکل شما و ودوستانتان اين است که غرق در عالم منقوليد وبس.....

    امر دين عظيم تر از آن است که فقط به دست روحانيت سپرده شود و روحانيت با ارتزاق از راه دين رفته رفته به نهادي تبديل خواهد شد که کارکردش ابقاي خود اين نهاد خواهد بود ... وقتي معيشت کسي در گرو تاييد و حمايت سازمان روحانيت است چگونه مي تواند آزاد بينديشد و فارغ از آرا و سنن آنان نظر دهد؟ مگر چند نفر مي توانند پشت پا به سنن رسوب کرده و ستبر شده بزنند و باکي از ويراني معيشت خود نداشته باشند؟ و مگر اين راه همان نيست که اينک وهابيان و ديگر داعيان مذاهب در پيش گرفته اند و همه جا فتنه مي کنند و کورکورانه و گوش به فرمان مرکز ، بي تأمل و بي تساهل بر جبهه ي مخالفان مي کوبند و دين لطيف و دلرباي آسماني را دستخوش خشن ترين و رماننده ترين رفتارهاي زميني مي کنند؟... هدايت گمراهان را نمي توان به شرط تأمين زندگي و تضمين آينده بر عهده گرفت ، هدايت گري کار فداکاران و دليران است و فقط همينانند که در سخنشان سوزي هست که خامان را پخته مي کند. از اين که بگذري زينه المجالس شدن و بطالان را سرگرم کردن و به خواهش دل مشتي غافل سخن گفتن... چيزي نخواهد بود.
    (دکتر سروش/مدارا و مديريت / چ سوم / صفحه ي 48 )


    پاسخ

    سلام. حاضريم بر اساس مباني ديني (اعم از قرآن و سنت و عقل) بحث کنيم. راستي متني که آورده‌ايد، نويسنده‌اش کجاست و وامدار چه کساني است و از عملکرد چه کساني دفاع مي‌کند؟! از دوستانم خبر ندارم، اما رشته تحصصي بنده عالم معقول است نه منقول؛ (گرچه ارزش نقلي که قرآن باشد، به مراتب از عقل بسياري از مدعيان برتر است!) تخصص و رشته حوزوي و دانشگاهي‌ام، فلسفه، کلام و فلسفه دين است و آماده مناظره علمي در هر موضوعي که بفرماييد. البته انشاء الله مستندات شما از قبيل آنچه به عنوان نمونه آورديد نباشد!
    سلام
    نظر من ريطي به اين مطلب ندارد.
    لينک وبلاگ در در وبلاگ دوستان ديدم و وقتي فهميدم که نويسنده آن شماييد به آن سر زدم خيلي خيلي از نگاه متعادل تان و متن هاي کوتاه ولي پر بار وبلاگ استفاده کردم و اي کاش تمام وبلاگ نويسان به جاي متن هاي بلند و گاها افراطي به اين روش روي بياورند.
    پاسخ

    سلام. از حسن نظر شما ممنونم.
    + اريان پور 
    شما زياد غم دين نخوريد هم به نفع آخرت خودتان است وهم به نفع دين مردم.يادتان باشد که خيلي از قاريان برتر جهان وموذنين وهابي هستند وهر روز داريد از تلويزيون صدايشان رامي شنويد وهابي بودن مسلمان بودن شيعه بودن و... مربوط به خداوند است ونه شما وخود خدا به عمل حق وباطل افراد رسيدگي مي کند برويد عبادت خداکنيد که به نفع اخرتتان است.
    پاسخ

    سلام. اين که صدايشان را مي‌شنويم و از نيکي صدايشان تمجيد کنيم، يک چيز است و اين که صداي کسي که در همه نمازهايش شيعه را لعنت مي‌کند، طنين وحي بدانيم چيز ديگر! در ثاني، اين که اين تمجيد در مجلس قرائت قرآن باشد، يک چيز است و اين که کسي جيره‌خور آنها شده باشد و بي‌ربط از آنها تجليل کند چيز ديگر! کاش نظر آخر شما را همين قاري که مهاجراني از او تمجيد کرده بشنود و کجازات شيعه را به خدا واگذارد نه اين که مقيد باشد در هر نمازي شيعه را لعنت کند! بقيه نکاتي که فرموديد، چون نظر شخصي‌تان است حتماً براي خودتان حداقل محترم است نه براي همه. از اين که نظراتتان را به بنده انتقال داديد ممنونم.
    + محمد علي ادبي اردکاني 
    آقا صدراي عزيز؛ دوست من؛ سلام.
    بله! يکي از نقد هايي که بنده به ايشون وارد مي کنم همينه! چرا ايشون رفتن و دارن با کساني که مخالف و معاند بودنشون مثل (بي بي سي و سران آمريکا و سران وهابيت و....) براي همه مبرن هستش؛ به مذاکره مي پردازند؟!
    بله دوست من! اگر چند نظري که به بنده در وبلاگ حضرت شيخ داده ام؛ مي خوانديد مي ديديد که خود بنده يکي از کساني هستم که با "تعصب" بي جهت بر روي افراد و "شاخص کردن" و "مطلق کردن" آنها؛ به شدت مخالفم. و به شخصه هيچگاه به تعصب نه رو آورده و نه روي خواهم آورد! بلکه عقيده دارم اگر خواهان نقد و بررسي يک فرد هستيم؛ بايد همه ي جوانب را در نظر بگيريم. هم خوب و هم بد. و همه را بگوييم. و اين خواننده است که بايد در مرود نوشتار ما نظر بدهد. و تفکر کند و ببيند که کفّه ي ترازو به کدام طرف؛ پايين مي رود!
    در يک کلام، "مغرضانه ننويسيم".
    پاسخ

    سلام. نکته‌اي در ذيل يادداشت قبلي شما و يادداشت جناب صدرا نوشتم. بر همان نکته تأکيد مي‌کنم. ممنون از اظهار نظر و پيگيري شما.
    + صدرا 
    آقاي ادبي عزيز
    حالا اين آقاي مهاجراني چه تفکراتي داره و با چه کساني هم کاسه شده؟ انصافا تعصب آدم رو کر و کور ميکنه.
    پاسخ

    سلام. جناب صدرا. آقاي ادبي تلاش مي‌فرمايند که پيشينه علمي را از عملکرد سياسي جدا کنند؛ اما معتقدم عملکرد علمي هم محل بحث است و البته قلم خوش، نشانه صحت تفکر نيست.
    + محمد علي ادبي اردکاني 
    سلام. حضرت شيخ؛ کمي همواشگتر!!!
    بنده با مطلق کردن هر فرد از هر نظر (چه خوب و چه بد) مخالفم.
    بله! آقاي سيد عطااالله مهاجراني؛ شايد اشتباهاتي داشته باشند؛ اما اين دليل نمي شود ما هر سنگي دم دستمان آمد؛ به سينه ي ايشان بزنيم. بلکه به نظر من نقد منصف و واقع گرايانه؛ شامل همه ي مسايل ميشود هم بد و هم خوب. (البته اين نظر من است و حضرت حجت السلام؛ مي توانيد با آن مخالف باشيد!)
    در ادامه؛ چند نکته اي را از کارهاي خوب و به جايي که کرده اند؛ عرض مي کنم:
    1- اولين و سريعترين و معتبرترين نقدي که به کتاب "آيات شيطاني" نوشته ي سلمان رشدي کافر نوشته شد؛ توسط ايشان نوشته شد! ببينيد! در آن زمان؛ هيچ يک از علما دست به انجام چنين کاري نزده اند؛ ولي مهاجراني شب و روز بيدار بوده و اين کتاب را مي نوشته.( به نقل از خود سيد عطاالله مهاجراني)
    2- کتاب مسيحيت و اسلام که نقد سخنان پاپ 16 ام است را بخوانيد! (البته اگر گيرتان بيايد!) واقعا به نظرم صاحب نظري است جناب مهاجراني.
    3-کتاب "پيام اور عاشورا" و "انقلاب عاشورا" هم از کتاب هاي نفيسي است که ايشان در زمينه ي بررسي و سير طندگي حضرت زينب و مظلوميت ايشان نوشته اند. واقعا محشر است.
    4- کتاب "انقلاب عاشور" . عجب کتابي است! واقعا محشر است. يني به نظر من هر کس مي خواهد فهم دقيقي از مفاهيم عاشورايي داشته باشد؛ بايد حتما حتما اين کتاب را مطالعه کند.
    5- کتاب "استيضاح" که اولين کتابي بود که بنده از ايشان مطالعه نمودم. البته اين کتاب را بصورت عيني مطاله کردم. در همين رابطه؛ آنچه که شما در مورد استيضاح ايشان فرموديد؛ به نظر بنده؛ صحيح نيست. و توصيه مي کنم کتاب استيضاح را که شامل متن استيضاح و سخنراني نمايندگان مخالف و موافق و مهمتر از همه؛ تعداد کثيري از نامه هايي که هنرمندان وقت از همه ي بخش ها در رابطه با حمايت از ايشان به عنوان وزير ارشاد براي ايشان فرستاده اند را؛ مطالعه اي بفرماييد.
    6- از سلسسله کتاب هاي ديني ايشان مي توان به "قرائت ديني"؛ اسلام و غرب"؛ "گوهر نماز و نيايش" اشاره نمود. که بنده هنوز هيچکدام از اين 3 مورد را مطالعه ننموده ام.
    البته نقدهايي که شما عنوان نموده ايد و بهمراه چند مورد ديگر؛ به ايشان وارد است.
    بياييم همه را در يک ترازو بسنجيم و سپس در مورد اعمال نيک و بد آنها؛ اعمال نظر فرماييم.
    ممنونم.
    پاسخ

    سلام. فقط دو نکته اجمالي در پاسخ حضرتعالي. 1. به عنوان مثال: نقدهاي ايشان بر سلمان رشدي از نگاه خود ايشان است و اشکالات محتوايي بسياري دارد. اتفاقاً چند کتاب در رد پاسخهاي جناب مهاجراني در نقد کتاب آيات شيطاني توسط صاحب‌نظران شيعي نوشته شده است. درباره بقيه کتابها هم حرف بسيار است؛ خوش‌قلمي دليل بر صحت محتوا نيست. 2. در سپاه مقابل امام حسين عليه السلام در صحزاي کربلا دنبال فرماندهان بگرديد و سوابق آنها را بررسي کنيد؛ از خود عمر سعد تا شمر و ... نکاتي خوبي دستگيرتان مي‌شود. ممنون از اظهار نظرتان.
    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ سه شنبه 14 آذر 91 نوشته (جناب مهاجراني ممنونم!) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
    پاسخ

    سلام. جناب عابديني! از شما هم ممنونم!