• وبلاگ : تريبون
  • يادداشت : دريغ از يک سايبان؛ عجب از اين همه تکريم ارباب رجوع!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + داش 
    موتورم را دزديه بودند رفتم راهنمايي رانندگي وارد محوطه شدم در ظهر گرم تابستان روزه هم که بودم ! فکر کردم اطاقي هست که بروم با ماموري صحبت کنم از سرباز پرسيدم براي گزارش سرقت کجا بايد بروم گفت پشت اون پنجره رفتم پشت پنجره ديدم دوتا درجه دار افتادن رو زمين دکمه لباسشون هم باز بود حتي از سر جاش تکون هم نخورد گفت چطو شده گفتم موتورم ......اولا ارباب رجوع بايد در گرما بايستد وآقايان زير باد کولر بخوابند ثانيا بي ادبي اين مامور