• وبلاگ : تريبون
  • يادداشت : غافلگيري سياسيون
  • نظرات : 1 خصوصي ، 11 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + صدرا 
    صحبت 90 ثانيه نيست اخوي. کلا بعضيا از اين زنده باد مخافهاي من به ديدن مخالف آلرژي و حساسيت دارند...
    پاسخ

    سلام. ظاهراً حق با شماست.
    + صدرا 
    چه قدر "بعضي" از اين اصلاحاتيا تحملشون بالاست؟!!!
    تحمل 90 ثانيه مخالف رو هم ندارن، کسي حق نداره در گوشي حرف بزنه، کسي طلبه بشه رهاش ميکنن، خودشون رو آخر عقل و علم ميدونند و بقيه رو جاهل...
    ادب و اخلاق که ديگه نگو و نپرس!!!
    وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ
    و هنگامى که به آنان گفته شود: «در زمين فساد نکنيد» مى‏گويند: «ما فقط اصلاح‏کننده‏ايم»!
    پاسخ

    سلام. 90 ثانيه هم که مخالفت نبود!
    + حامي تابش 
    با شما در خط سياسي موافق نيستم اما بابت توهيني که به بهانه نوشتن پاسخ شده از شما عذرخواهي مي‌کنم. اگر برخي مدافعان دفاع نکنند بهتر است ولي چه کنيم که همه مي‌خواهند با وصل به تابش بزرگ، بزرگ شوند. باز هم ببخشيد.
    پاسخ

    سلام. هر کسي با ادبيات خود، ادبش را نشان مي‌دهد. از اظهارنظرتان سپاسگزارم.

    جناب اقاي پورروستايي

    مراسم اذر عاشورايي را از ديدگاه خود روايت کرديد و ما هم از ديدگاهمان

    ممنون

    http://ardakanonline.blogfa.com/

    پاسخ

    سلام. خواندم و استفاده کردم؛ در اين ميان فقط يک نکته، و آن اينکه به تعبير خدا لعنت خدا و فرشتگان و مؤمنان بر کسي که دروغگوست؛ هر که باشد.
    + همشهري 


    درود بر زبان سرخي که سر "" سبز "" مي دهد بر باد

    حوصله و جوابتان ستودني بود اما در اين ميان تجاهل العارفتان هم ستودني بود.

    از برخي دوستان که سنشان به قول شما قد مي دهد خواهشا بپرسيد که روبروي ورودي فعلي مصلا و ورزشگاه قديمي چه کساني اينگونه در برابر سيد شهيدان انقلاب شعار دادند :

    بهشتي ..... بهشتي .... طالقاني رو تو کشتي

    آري عزيز دل برادر :

    شما سنتان قد نمي دهد ، اما خيلي ها قد مي دهد و هنوز چهره ها را به خاطر دارند .

    ضمنا از برخي حتما در مورد حضور اردکاني ها در سرکوبي قيام ظفار عمان هم سوالاتي بکن.

    براي کسب اطلاعات عمومي بد نيست.

    اللهم نشکو اليک من الجهل

    پاسخ

    سلام. منظور از تجاهل العارف را نفهميدم. درباره کساني که شعار عليه مرحوم بهشتي دادند و به نفع بني صدر موضعگيري مي‌کردند به اندازه کافي پرسيده‌ام اما ذکر اسامي ضرورتي ندارد؛ خيلي‌ها اگر نام برده شوند، جيغشان درمي‌آيد. در انتخابات بني‌صدر هم جامعه مدرسين آقاي حبيبي را کانديد خود اعلام کردند که در اثر آن خيلي‌ها به جامعه مدرسين توهين کردند و روحانيت را تحقير کردند و ... و البته نتيجه‌اش را هم ديدند. لابد چون اکثريت با بني‌صدر بودند ... در سرکوبي قيام ظفار چيزي نشنيدم اگر فرد معتمد و مطلعي سراغ داشته باشيد و معرفي کنيد حتما خواهم پرسيد. منتظر راهنمايي شما هستم. ممنون از اظهار نظرتان
    + کمالي 
    کاش با ما هم اينقدر خوب بودن که اگه به عنوان دانشجوي دکتراي حاضر در جلسه درخواست وقت ميکردم 10 ثانيه وقت بهم ميدادن. ضمنا صحبتهاي درگوشي دبير محترم اون محفل با شيخ حيدريان هم اصلا تابلو نبود . . . مطابق معمول همه چيز از مجراي طبيعي و به صورت خودجوش بود!
    پاسخ

    سلام. انشاء الله همه با هم خوب باشند. بنده اگر در جلسه حاضر بوديد رديف اول نشسته بودم و متأسفانه مثل خيلي‌ها چشم پشت سر ندارم! البته دليلي هم ندارد که دروغ بگويم و خود را غافلگير نشان دهم!
    + اقبال 

    حجت الإسلاما! سلام. سالهاي دراز پيش از اين در كنار هم پشت ميزي چوبين و چركين مي نشستيم و خوب به ياد دارم كه با دو دست مطلب مي نوشتي: چپ و راست!! همان زمان به صرافت دريافتم كه نبوغ سرشاري داري و البته آنگاه كه شنيدم طلبه اي شده اي "دل از تو كندم!" با اين حال سطرهايي از دفتر خاطرات آن روزگار من با خاطره هايي از نبوغ و زيركي و گشاده رويي آن دوران شما مسطور است. يادش بخير.اميدوارم كه در راه نيل به "حقيقت" كه وراي تصورات رايج و رسمي است موفق باشيد و اگر از من بي نام و نشان بپرسيد خواهم گفت كه اگر دامن عبا گرد كنيد و از گودال گل آلوده سياست به سلامت بگذريد خوشتر و به سعادت نزديكترست. در اين سالها دانستيم كه چربي سياست چنان عباي ساده ديانت را آلود كه به آب زمزم و كوثر سپيد نتوان كرد.. ايام عزت مستدام.

    پاسخ

    سلام. جناب آقاي اقبال. قد رشيد شما و لطف مستمر شما به يادم مانده است. اما نمي‌دانم چرا از وقتي که طلبه شدم،‌ دل کندي؟! آيا فاصله طلبه شدن با آدم شدن فاصله بيشتري از ساير مشاغل تا آدم شدن است؟! برادرم جناب اقبال با خود عهد کرده‌ام که اگر به حرفي رسيدم از کسي هراس نداشته باشم و حتي به ياد ندارم که حرفي را به خاطر رودربايستي مطرح نکرده باشم. اما از دو کار به شدت فراري‌ام؛ قضاوت و سياست. اما درباره مباحث سياسي تا جايي که مي‌فهمم شجاعت اظهار نظر صريح دارم و پاي لوازم آن هم مي‌ايستم. الحمد لله تطميع‌ةاي سياسي تاکنون به عباي ما نرسيده، انشاء الله هرگز نرسد! بسيار خوشحال شدم از اظهار نظر شما و احياي خاطرات گذشته.
    + همشهري 

    فکر مي کردم کلاس کارتان بالاتر از اين حرفها باشد.

    اما .............

    روزي که کلاس گذاشتيد و در همين تريبون ( که اسمش هم غربي است و براي شما عربي خوانده خيلي زشت است ) گفتيد که به مسائل منطقه اي نخواهم پرداخت ولي:

    1- وقتي منافعي را در خطر ديديد آي به منطقه اي پرداختيد آي پرداختيد نظير واقعه مسجد شهدا و يا دفاع از حرکت غير اخلاقي مريد حلقه به گوشتان شعبان

    2- مردم برادر دکتر شيخ شير از راه گوش نخورده اند

    3- شما به عنوان دانشجو 5 دقيقه وقت گرفتيد صحبت کنيد آيا اگر دانشجويي ديگري حتي يک دقيقه وقت مي خواست به او مي دادند

    4- درود بر علي سپهري ( مطلب رو که گرفتي)

    5- البته شما به عنوان يک انسان حق داريد مطلب نوشته ، سخنراني کنيد و.... ولي خيلي دوست دارم يک بار هم شده خود را در جلوي راي مردم بگذاريد تا براي شما و دوستان ديگرتان که ادعاي حکومت بر شهر را دارند روشن شود که پايگاه مردمي شما در چه حد است !!!! البته شجاعت پذيرش شکست را هم داشته باشيد

    6- پيشنهاد مي کنم انتخابات شوراي شهر نزديک است و نگذاريد شهر دست يک مشت جوان سکولار بيافتد. لااقل کاري نمي کنيد احساس تکليف کنتيد.

    7- در پايان اين نقد نامه بايد اضافه کنم که تجربه بيش از سه دهه انقلاب ثابت کرده است که کساني مانده اند که با مردم بوده اند

    عزت زياد

    پاسخ

    سلام. 1.کلاس کار ما در همين حد است که در اين يک سال و نيم مشاهده فرموديد. 2. ننوشتن در مسائل محلي،‌ کلاس کار نيست؛ در مسائل نگارش، از آن به عنوان تعيين محدوده موضوع ياد مي‌شود. والبته کسي که محدوده معين نکند از اصول اوليه نگارش غفلت کرده است. در اين موضوع هم از کسي اسمي نبردم و خواستم موضوع را نه از ديد سياسي بلکه به عنوان يک معضل در ميان سياستمداران مطرح کنم. 3. الحمد لله هيچ منفعتي در شهر ندارم که بخواهد با حکومت برخي به خطر بيفتد؛ چنان که دنبال منفعتي هم نيستم که با حکومت ديگران بخواهم به آن برسم؛ از قديم فرمودند که: کافر همه را به کيش خود پندارد. 4. البته اعتراف مي‌کنم که گفتن و نوشتن بنده به مذاق برخي که تماميت‌خواه هستند خوش نمي‌آيد. 5. و الحمد لله نه پول داشته‌ام نه پست نه زور (که همواره چنين مستدام باد!)، که بخواهم برخي را به دنبال خود بکشانم و سپس مجبور باشم که به تعبير شما از عملکرد مريدها دفاع کنم! 6. سؤال سوم خود را از مسئولان نشست بپرسيد که از هر نوع تفکر سياسي هستند و من البته اکثرشان را نمي‌شناسم. البته من مؤدبانه و فقط يک بار درخواست وقت کردم و اصراري نداشتم و حتي توقع اجابت هم نداشتم؛ بزرگواري دوستان اجازه 90 ثانيه صحبت به بنده داد! 7. مطلب چهارم شما را نگرفتم. نقش ايشان در اين ميان چيست؟! 8. از دوستانم خبر ندارم؛ اما تا آنجايي که از خودم مي‌دانم هيچ نقشي در هيچ حادثه شهري که برخاسته از ادعاي حکومت باشد نداشته و ندارم. لابد انتظار داشتيد که در انتخابات حتي ابراز عقيده و نظر هم نکنيم؟! عجبا از اين استبداد مدرن! سخن خود را به کساني برسانيد که ادعاي آزادي بيان آنها گوش فلک را کر کرده، اما توان تحمل کمترين انتقادي ندارند؛ نه انتقاد، که حتي حق حيات براي مخالفين خود قائل نيستند؛ البته ادبيات حضرتعالي در اين نوشته هم دست کمي از آنها ندارد. يک بار ديگر نوشته خود را بخوانيد. تازه مگر بنده در آن 90 ثانيه حرفي زدم که به مذاق جناح محترم خوش نيامده؟! 9. درباره رأي فرموديد. فقط يک نکته اشاره مي‌کنم. اگر سن شما مثل من قد نمي‌دهد از بزرگ‌ترها بپرسيد در تشييع جنازه مرحوم ضيايي (باني بيمارستان/ پدر خانم مرحوم آيت الله خاتمي/ مادر بزرگ جناب تايش) چند نفر شرکت داشتند؟ و چرا چند حمال و کارگر جنازه ايشان را تشييع کردند؟ راستي چرا همين نماينده فعلي در روزگاري 1313 رأي داشت و همين مردم تراکتور چغندر جلوي خانه‌اش خالي کردند؟! 10. شوراي شهر تقديم کساني که اگر رئيس نباشند از غصه دق مي‌کنند! 11. با نکته آخر شما به شدت موافقم. بني‌صدر را و شهيد بهشتي را هر دو به ياد آوريد. در همين شهري که رأي مردمش را علم کرده‌ايد، چه شعارهايي عليه شهيد بهشتي داده نشد؟! 12. در مکتب حق، چنين آموخته‌ام که اگر به حقانيتي حرفي رسيدم، از کسي باکي نداشته باشم؛ و معيار رأي مردم در مکتب اسلام، هيچگاه معيار حقانيت نبوده و نيست. آري اگر مردم ياري نکنند، حق خانه‌نشين مي‌شود؛ نه اين که حق با رويگرداني مردم، تبديل با باطل شود. از حوصله شما در نگارش نظر و خواندن پاسخ سپاسگزارم.
    + کمالي 
    سلام! جالبه که شما هم به عنوان مستمع !! شرکت فرمودين و سخنراني کردين اونم کاملا اتفاقي!
    بعد هم در خبرنامه همون تشکل که فکر کنم ذره اي بو از اصول حرفه اي نبردند اسم شما به عنوان "حجه الاسلام دکتر ...." برده شده و از نماينده شهر نوشته شده "تابش" بدون هيچ پسوند و پيشوند
    البته ممکنه شما اينجانب را متهم به هواداري از آقاي تابش کنيد اما بايد خدمتتان عرض کنم براي بنده و خيلي از اصلاح طلبان ، ايشان بعد از شرکت در انتخابات مرده سياسي محسوب ميشوند و بنده فقط به عنوان يک ناظر مستقل اين امر را گزارش کردم

    پاسخ

    سلام. ممنون از اظهار نظر. بنده مطلقا قصد سخن نداشتم؛ وقتي ديدم در جلسه دانشجويي کسي از دانشجو حرف نزد، به عنوان دانشجو درخواست 5 دقيقه وقت کردم که موافقت کردند و به حساب دقيق برخي دوستان، فقط و فقط 90 ثانيه يک نکته گفتم؛ اگر اين 90 ثانيه اسمش سخنراني است، حق با شماست. در ثاني به هيچ وجه کار ديگران را توجيه نمي‌کنم؛ حق اين بود که از ايشان با عنوان نام مي‌بردند؛ همچنان که در جلسه با عظمت ياد کردند! البته اگر کسي هنوز از مدرک خود دفاع نکرده باشد (ولو در ضمن کار درس خوانده باشد که در قوانين ايران ممنوع است و تحصيل در دکتري تمام وقت محسوب مي‌شود!) شايد اصرار بر به کارگيري عنوان ... بگذريم. شايد هم دفاع کرده باشد؛ البته آخرين باري که دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقيقات تهران رفتم، هنوز دفاع نکرده بود.
    + گزارشگر غير حرفه اي 

    اينم البته درسي بود براي جووناي برگزار کننده از منش و روش سياسون

    نکته ظريفي بود

    ياعلي

    پاسخ

    سلام. ظرافتش يک طرف، تناقض حرف و عمل يک طرف ديگر!

    سلام استاد بزرگوار

    بهترين حاشيه اي که خيلي ها نديدند و شايد نخواستند ببينند.

    نکته ي جالبي اشاره کرديد...


    پاسخ

    سلام. ديدند؛ اما شايد نخواستند بگويند!