چند ماه بعد، هنگام تشکيل جلسات دادگاه رسيدگي کننده به شکايت آقاي جنتي از اين جانب، آقاي بني هاشم در تماسي تلفني آمادگي خود را براي شرکت در دادگاه و دادن شهادت بر صحت عملکرد و قانونمداري من به قاضي اعلام کرد.تشکر کردم و گفتم که من از قاضي و مسئولان قوه قضائيه رسماً، مکتوب و شفاهي، درخواست کرده ام که براي روشن شدن حقيقت چندنفر را از جمله اعضاي هيأت نظارت بر انتخابات استان تهران را که منصوب آقاي جنتي هستند، به دادگاه احضار کنند و توضيحات آنان را بشنوند. اما زيربار چنين درخواستي نمي روند زيرا مي دانند آنان شهادت خواهند داد که دوبار بازشماري آراء صحت عملکرد مجريان انتخابات و درستي شمارش آراي اوليه را تأييد مي کند. پس آمدن او به دادگاه عملاً منتفي است. در حقيقت بنا بر کشف حقيقت نيست و قرار است که من از وزرات کشور حذف شوم. اما به آقاي بني هاشم گفتم تو کار ديگري را که براي من مهم است، مي تواني انجام دهي. پرسيد چه کاري؟ گفتم: با توجه به سابقه آشنايي با مقام رهبري با شما در خراسان و اعتمادي که ايشان به شما و برادرتان(نماينده کنوني مشهد در مجلس) دارد، ممنون خواهم شد چنانچه با ارسال نامه اي براي شخص ايشان، حقايق انتخابات را آن طور که خود شاهد بوده اي، شرح دهي. وي پذيرفت که اين کار را انجام دهد به شرطي که من نسخه اي از نامه را نخواهم. زيرا مايل نيست از نامه اش عليه شوراي نگهبان استفاده شود. بلافاصله موافقت خود را اعلام کردم مشروط برآن که نامه را به دست دوست مشترکمان، آقاي سيد علي مقدم، از اعضاي نهاد رهبري بدهد تا او عيناً و بدون دخل و تصرف به دست ايشان برساند زيرا مطمئن نبودم ديگران اين نامه را به ايشان تحويل دهند. وي قول داد شخصاً نامه را تحويل آقاي مقدم بدهد. و بعد به من اطلاع داد که اين کار را کرده است.

فخري جان!

حدود 12 سال از آن روزها مي گذرد. دادگاه تجديدنظر مرا از اتهام تقلب تبرئه کرد اما به علت اول، عدم همکاري با سازمان بازرسي کل کشور و دوم، دخالت در وظايف فرمانداري تهران محکوم نمود. تا هم از وزارت کشور اخراج شوم و هم در افکار عمومي تبليغ کنند که فلاني محکوم شده است. به شکايت من هم از آقاي جنتي هرگز رسيدگي نکردند تا مبادا عامل اولين تقلب بزرگ انتخاباتي پس از رحلت امام مشخص شود. اما کاري که من براي ممانعت از تحريف حقايق انجام دادم اين بود که اولاً مکاتبات ستاد انتخابات کشور را با شوراي نگهبان و هيأت هاي نظارت منصوبش در انتخابات مجلس ششم، منتشر کردم و اقدام دوم آن بود که بعد از تشکيل دادگاه ديگر به بيت رهبري نرفتم تا به سهم خويش به اين ستم آشکار، نه به خودم که کسي نيستم بلکه به مردمي که نتوانستم به طور کامل از حقوقشان دفاع کنم، اعتراض کرده باشم.

دوستت دارم و هميشه دعاگويت هستم.

مصطفي – اوين

به گزارش نوروز، عضو مرکزيت جبهه مشارکت ايران اسلامي در نامه خود به فخرالسادات محتشمي پور با تاکيد بر ضرورت انتشار خاطراتي که در فهم بهتر رخدادهاي تاريخي و کشف حقيقت موثر هستند، از تصميم خود براي شرح برخي از خاطراتش خبر داده است.

اين زنداني سياسي در اولين نامه خود با شرح خاطره اي از پشت پرده وقايع رخ داده در انتخابات مجلس ششم بار ديگر بر تخلف جنتي در ابطال بيش از 700 هزار راي مردم تهران براي حذف عليرضا رجايي و فرستادن حداد عادل به مجلس تاکيد مي کند.

رييس ستاد انتخابات دولت اصلاحات در نامه خود با اشاره به اينکه حتي مسئول سايت کامپيوتر شوراي نگهبان نيز بر درستي نتايج اعلامي وزارت کشور و رأي نياوردن حدادعادل صحه گذاشته است، بيان مي کند که از اين مقام رسمي شوراي نگهبان خواسته است تا با توجه به سابقه آشنايي اش با رهبر جمهوري اسلامي در نامه اي به رهبري حقايق انتخابات را آن طور که خود شاهد بوده، شرح دهد که اين درخواست از سوي وي اجابت شده است.

تاجزاده در بخشي از اين نامه آورده است :" کاري که من براي ممانعت از تحريف حقايق انجام دادم اين بود که اولاً مکاتبات ستاد انتخابات کشور را با شوراي نگهبان و هيأت هاي نظارت منصوبش در انتخابات مجلس ششم، منتشر کردم و اقدام دوم آن بود که بعد از تشکيل دادگاه ديگر به بيت رهبري نرفتم تا به سهم خويش به اين ستم آشکار، نه به خودم که کسي نيستم بلکه به مردمي که نتوانستم به طور کامل از حقوقشان دفاع کنم، اعتراض کرده باشم."

متن کامل اين نامه که در اختيار سايت نوروز قرار گرفته است به شرح ذيل مي باشد:

نامه اول تاجزاده به همسرش

به نام خدا

همسر عزيزم سلام!

به اعتقاد من برخي خاطرات در فهم رخدادهاي تاريخي و کشف حقيقت نقش مهمي ايفا مي کنند. بنابراين انتشار آن ها در فرصت مناسب لازم است. بر اين اساس تصميم گرفته ام بخشي از خاطراتم را که روشنگر برخي حوادث گذشته اند، برايت شرح دهم. بدان اميد که به سهم خود از تکرار تصميم ها و اعمال نادرست جلوگيري کنم.

کمتر از 48 ساعت از انتخابات مجلس ششم نگذشته بود و شمارش آراي رأي دهندگان در حوزه انتخابيه تهران، اسلام شهر، شميرانات و شهرري تمام نشده بود که شوراي نگهبان در اقدامي بي سابقه و با صدور اطلاعيه اي خواهان بازشماري يک سوم آراء در حوزه مذکور شد.

براي اين که عصبانيت آقاي جنتي از نتايج انتخابات، به ويژه در تهران، مشکلي ايجاد نکند، مصلحت ديده شد من که رئيس ستاد انتخبات کشور بودم، در فرمانداري تهران مستقر شوم و موضوع را مديريت کنم.

روز سوم يا چهارم حضورم درفرمانداري بود که آقاي مهندس بني هاشم، مسئول سايت کامپيوتر شوراي نگهبان، که به نمايندگي آن شورا در جلسات مربوطه شرکت مي کرد، مرا به گوشه اي برد و گفت که مي خواهد از من حلاليت بطلبد. با تعجب علت را جويا شدم؟ گفت: «من قبل از همکاري نزديکمان در اين چند روز، نظرم نسبت به شما منفي بوده بنابراين وقتي آقاي نوري وزير کشور شد و شما را به عنوان معاون سياسي خود انتخاب کرد، تعجب نکردم. زيرا که هردو را از جنس هم مي دانستم و هيچ کدامتان را قبول نداشتم. اما آقاي موسوي لاري را با اين که اصلاح طلب است، فردي متدين و معتدل مي دانم. بنابراين انتظار داشتم وقتي وزيرکشور شد، شما را عوض کند. ولي اکنون به اين نتيجه رسيده ام که چقدر خوب شد وي شما را تغيير نداد. شما در اين چند روز ثابت کردي آن چه برايت مهم است اجراي قانون است و در اين جايگاه برايت مهم نيست که چه کسي رأي مي آورد. در هرحال من درباره شما اشتباه فکر مي کردم و اکنون حلاليت مي طلبم.»

عزيزم!

نمي دانم اگر جاي او بودم آنقدر آزاده بودم که با فردي از جناح رقيب چنين رفتار جوانمردانه اي بکنم يا نه! به ويژه آن که تصور عمومي براين بود که من برادرش را که استاندار قم بود، برکنار کرده ام. وي اما درادامه به موضوعي اشاره کرد که تاحدودي وجدانش را معذب ساخته بود و توضيح داد که در هر انتخابات مجلس، معمولاً بين 25 تا 27 نفر از فهرست اصولگراها و بقيه را تا 30 نامزد به داوطلبان اصلاح طلبي که قبول دارد، رأي مي دهد. وي گفت در انتخابات مجلس ششم نيز به همين شيوه رأي داده است. بنابراين نه تنها به آقاي حدادعادل رأي داده است بلکه يک تارموي او را با صدتا آقاي عليرضا رجايي عوض نمي کند( با پوزش از آقاي دکتر رجايي عزيز براي نقل قول ايشان) اما چه کند که آقاي حدادعادل در اين انتخابات رأي نياورده و اقاي رجايي رأي آورده است. روشن است که بيان چنين حقيقتي توسط مسئول سايت کامپيوتري شوراي نگهبان چقدر براي امثال آقاي جنتي که درصدد اثبات مخدوش بودن نتايج اعلامي وزارت کشور و رأي آوردن آقاي حدادعادل بودند، تلخ بود و از اين جهت وي فشار زيادي متوجه خود احساس مي کرد که با توجيهات گوناگون با ادعاهاي خلاف واقع همراهي کند. او را بوسيدم و عرض کردم علائق و سلائق سياسي ما يک مسأله است که خود را هنگام رأي دادن نشان مي دهد اما در جايگاه مجري و ناظر انتخابات تنها وظيفه ما امانت داري آراي مردم است و هيچ دليل و توجيه شرعي يا سياسي نمي تواند و نبايد آن را مخدوش کند و او نيز به حق چنين کرده است. با وجوداين آقاي جنتي يک چهارم آراي مردم تهران را باطل کرد(بيش از 700 هزار رأي) تا آقاي عليرضا رجايي را حذف کرده و به جاي او آقاي حدادعادل را روانه مجلس سازد.