سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرز شوخی و لودگی چیست؟ آیا میتوان خنده ای بر لبها نشاند, بدون این که گرفتار لودگی یا مسخره کردن یا توهین به دیگران شد؟! متأسفانه در بین بسیاری از ما بین شوخ طبعی و آفاتی که شمردم  رابطه لزومی برقرار است و قدرت تفکیک این دو را از هم نداریم.

در وبگردی به خاطراتی از جناب آقای رسولی محلاتی از شهید آیت الله سعیدی برخوردم که می تواند الگوی خوبی برای تمایز بین شوخی و آفتهای منفی آن باشد. (شهید سعیدی از شهدای پیشتاز انقلاب اسلامی است که بر اثر شکنجه های وحشیانه ساواک  مظلومانه به شهادت رسید. مقبره ایشان در قبرستان وادی السلام قم, چند سالی است از غربت خارج شده, اما همچنان از حیث حضور و عرض ارادت و فاتحه, غریب مانده است!):
آیت‌الله رسولی محلاتی
:  مرحوم شهید سعیدی خیلی شوخ و شیرین و مزّاح بود. در درس امام هم گاهی اشکال می‌کرد. یادم هست یک روز اشکال کرد و امام جوابش را دادند و باز یک چیزی گفت و امام فرمودند: «آقا را ببین! ما سپر را روی سر گرفته‌ایم و آقا شمشیر را به پا می‌زند». یعنی حرفش بی ارتباط است! ایشان هم معطل نشد و گفت: «قاعده‌اش همین است! وقتی شما سپر را به سر می‌گیرید، من باید شمشیر را به پا بزنم دیگر».
مرحوم سعیدی از شاگردان خوب امام بود. وقتی پدر ایشان فوت شد، شاگردها به امام عرض کردند که پدر آقای سعیدی فوت کرده است و اگر اجازه بفرمایید برای تسلیت در خدمت شما برویم منزل ایشان. امام گفتند: «بسیار خوب». با امام رفتیم و آقای سعیدی -خدا رحمتش کند- چای آورد. امام معمولاً چای نمی‌خوردند. ظرف پرتقال وسط اتاق بود و مرحوم سعیدی آورد و تعارف کرد و امام گفتند: «میل ندارم». ایشان هم یک پرتقال برداشت و با یک مداد آورد پیش امام و گفت: «چای که نخوردید، پرتقال هم که نمی‌خورید، پس لااقل امضا بفرمایید که رؤیت شد!» با این‌ که خودش صاحب عزا بود، از این شوخی‌ها هم می‌کرد. (لینک منبع مطلب)


نوشته شده در  پنج شنبه 91/8/18ساعت  11:21 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]