سلام بر دكتر جواد
اخوي بنده كه پزشك حاذقي است در آدينه اي كه در بيت مادر جان گرام به صله رحم مي پرداختيم بيان عجيب الخلقه اي فرمودند . گفتند كه اين ماه ربيع از معدود ماههايي است كه مناسبت عزاداري در آن كم است و همين به نظر آقايان روحاني(طلاب) ثلمه اي به دين است و از آنجا كه تكليف حيات و ممات حضرات معصومين در تقويم روشن است و جا براي كاركردن محدود، بدين سبب دوستان به فكر اين طفل سقط شده افتادند تا مفهوم افيون بودن دين براي توده ها را پررنگ تر و نهايت استفاده از جهل مردم را بنمايند.
بنده كه كارآفريني دون پايه در صنعت معدن بيش نيستم عرض كردم كه اخوي جان نزن اين حروف را و نگاهي بيانداز لهوف را. كه سيد طاووس داد سخن را داده است و تكليف همه را روشن نموده است ولي اگر ايشان به اعمال روحانيون امت بخصوص ايران واقف مي گرديد بعيد به نظر مي رسيد كه دست به قلم مي برد.
مادر جان ما كه تتمه ي عمر را با بيماري و كسالت به سر مي برد بانگ برداشت كه اي بي دينان و بي خبران از خدا،اين چه حرفهاي كفرآميزي است كه بيان مي داريد. حرام باد شير من بر شما بغير از همان دو سالي كه حقتان بوده است(من و اخوي 5/2 سال شير خورده ايم). و ما را با نفرين هاي الوان از خانه ي پدري بيرون كرد . اينجا بود كه آن نگاه سفيه اندر سفيه بين من و اخوي رد و بدل گرديد و فهميديم كه با طايفه ي شيوخ روحاني نتوان روبرو شد كه آنها رسالت گمراه كردن ذهن عامه را "باي نحو كان" انجام داده اند و عيان گرديد كه چرا عده اي از اهل دين به هنگام ظهور منجي با او از در نافرماني بر مي خيزند. زيرا ظاهرا سخت ترين كار ايشان مبارزه با خرافات در دين است. اميد كه ايشان را توان مقابله با برخي از اين طلاب جوان باشد.