وبلاگ :
تريبون
يادداشت :
نقطه پايان توهم!
نظرات :
0
خصوصي ،
8
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
احمدي (ثسمت اول- ر.م)
سخنراني هاي سمنان و خوزستانت و اصفهانت را که ديدم، تصويرت سرشار از "ترس" بود. نه تنها ترس از دست دادن قدرت و ثروت بلکه يک ترس شخصي که تک تک سلولهايت به آن گواهي ميدادند. حرکت دستها و لحن گفتار و عربده هايت معنايي جز ترس برايم نداشت. تهديدهايت همه اعتراف به ترس بود. ياد روزهاييت بخير که حرکات چشم و ابرويت نشانه هاي "دورغ" بود ...يادشان بخير مباد!
دلم سوخت! تو بازنده خوبي هم نيستي . حتي دلم براي تنهايي تو هم سوخت! هوس کردم براي يکبار بگويمت که اگرکمي از جنس مردم بودي، اينک اين همه تنها نبودي! .
راستي دلت نمي سوزد ؟ فکرش را بکن ، چند روز ديگر که عنوان ات را از تو بگيرند، امضا بودجه ات را که نداشته باشي، چند نفر براي دوست داشتن و احترام، دورت را خواهند گرفت و با تو خواهند بود؟ چند نفر را داري که تنهايي ترسناکت را با آنها تقسيم مي کني؟