دوست داشتم در مورد مصداق هايي که مطرح کردم در رد يا قبول ان بيشتر توضيح دهيد.دوست گرام ناديده ام بحث من بر سر حقيقت است انگار جنابعالي علم ودرک وفهمتان از ابن سيناو محي الدين عربي و ميرداماد و ملا صدرا و....بيشتر است تکيه زدن بر حقيقت محض ويقين توهمي بيش نيست. مهم انديشيدن است که مي تواند انسان را تا حدودي از سراب حقيقت نجات دهد. شما وهم نحله هايتان عقل را چرخ پنجم درشکه محسوب نموده وتکيه تان بيشتر بر شور واحساسات وعواطف مي باشدو هنگاميکه انسان به عواطف واحساسات خود مجال بروز دهد عقل را عقيم نموده وطرف هر جوري شده مي خواهد حتا با خشونت وتهديد مواضع ايدئولوژيک خود را بر جامعه ديکته نمايد(در دوران اصلاحات به عينه مشاهده نموديم). وقتي که هنوز هم دو مکتب بزرگ جهان اسلام يعني قم ونجف در مورد عرفان وفلسفه وسياست اختلاف نظر دارند و حتا در بدنه مرجعيت شيعه در اين موارد باهم همسويي ندارند حقير چه جوري مي توانم با شما مناظره داشته باشم. زمانه کنوني زمانه اي است که از فضيلت عدم قطعيت سخنها بسيار گفته شده و هيچ انديشه اي نمي تواند خود را بر مسند نشاند. اري تئورها وانديشه ها به مثابه ساختمانهايي هستند که بر باتلاقها ساخته شده اند وبه مرور فرو مي ريزند. کارل پوپر بر جسته ترين نماينده فکري خرد گرايي سنجشگر معتقد است که: ناداني انسان را پاياني نيست و زندگي سراسر حل مساله است.اري مشکل بزرگ ايرانيان اين است که بعد از ملا صدرا فيلسوفي نداشته ايم . ايا شمشير داموکلسي که فقيهان مفتخر به علوم منقولندخواهند گذاشت انسان ايراني بفلسفد.