اعتقاد شخصی بنده این است که با تغییر یک مدیر ارشد، او حق دارد و شاید، باید، نیروهایی در خدمت بگیرد که در راستای انجام وظایف به او یاری دهند و البته به آنها اعتماد کامل داشته باشد.
طبعاً تغییر رئیس جمهور یکی از مصادیق این تغییر اساسی و تغییرات تابع آن است. لذا به نظر بنده رئیس جمهور حق دارد که به تعبیر رایج سیاسیون، حتی آبدارچیهای ادارات را تغییر دهد.
اما طنز نکته اینجاست که به نظر برخی قلم به دستان، در دوران ریاست جمهوری آقای احمدینژاد این کار بد بود و الان خیلی خوب است! این هم یک بام و دوهوایی دیگر در عرصه سیاست و بندبازان سیاسی!
فرازی از سخنان امروز رهبر معظم انقلاب در مراسم دانش آموختگی ارتش:
ما از تحرک دیپلماسی دولت حمایت میکنیم و به تلاش دیپلماسی اهمیت میدهیم و از آنچه در سفر اخیر بود حمایت میکنیم؛ البته برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد، به نظر ما بجا نبود لکن ما به هیئت دیپلماسی دولت عزیزمان خوشبین هستیم ولی به آمریکاییها بدبینیم.
رهبر انقلاب افزودند: ما به امریکاییها بدبینیم و هیچ اعتمادی به آنان نداریم، دولت آمریکا غیرقابل اعتماد و خودبرتربین و غیرمنطقی و عهدشکن است و دولتی در تصرف شبکه صهیونیسم بین المللی است که بخاطر صهیونیستها مجبور است با رژیم غاصب مماشات کنند و نرمش نشان دهند.
یکی شعار سیاسی جدید برایم فرستاده بود:
آمریکا، آمریکا؛ thank ز تکزنگ تو /
نرمش و تدبیر ما، much better از جنگ تو!
اعتراف میکنم خیلیها (که ضرورتی به ذکر نام و بیان سلایق سیاسیشان نیست!)، از آقا دهنمکی چهرهای ساخته بودند که انسان جرأت نداشت حتی درباره او فکر کند! (چه میکند این غول رسانه و تبلیغ و شایعه و دروغ؟!!)
رونمایی از دانشنامه بزرگی که به همت و مدیریت ایشان درباره آزادگان سرفراز نوشته شده، بخش زیادی از این سیاهنمایی مستمر را (حداقل برای نگارنده این یادداشت) خنثی کرد.
رئیس سابق دانشگاه آزاد میگوید:
من روز اول که آمدم اینجا یک نفر به دفترمان آمد. وقتی خواست بیرون برود میخواست دست من را ببوسد؛ دستم را کشیدم و گفتم داری چه کار میکنی؟ این کارها چیه؟ من فکر کردم دارد من را مسخره میکند! ولی او خیلی عادی داشت احترام میگذاشت!
یا مثلاً شخص دیگری پشت به من از اتاق خارج نمیشد، گفتم چرا این کار را میکنی؟ تو که میدانی من امامزاده نیستم، برگرد و برو دیگر، این کارها چیست؟ میخواستم غذا بخورم یک نفر صندلی را عقب میکشید، یک نفر حوله میآورد! من این طوری نیستم، میروم بین کارمندها مینشینم و با آنها هستم.
در رسانهها خبر از انتصابات متعدد جناب آقای ترکان است. به قول شخصیت کارتونی: جناب ترکان این جا، جناب ترکان آن جا، جناب ترکان همه جا!
نمیدانم این انتصابات اگر در دولتی که باب میل افراطیون نبود صورت میگرفت، چه غوغایی میشد؟! اما میدانم که یک انسان هرچه توانایی داشته باشد، نتیجه و کارنامه مشاغل متعدد، جز ضربه به صادرکنندگان حکم نیست!
و البته در اینجا این سؤال پیش میآید که آیا مشایی دولت روحانی هم در حال شکلگیری است؟!
فرض کنید سه روز است که هیچ چیز نخوردهاید و از گشنگی مشرف به موت هستید. در این زمان یک پیاله ماست برای شما میآورند. در همین حال رهبری حزب که جلویش مقدار معتنابهی غذا از مرغ و شیشلیک و کوفته و قورمه سبزی و بیف استراگانف و... وجود دارد، هوس ماست میکند. شما چکار میکنید؟
الف) ماست را خورده و بعد بخاطر این جنایت خودکشی میکنید
ب) ماست را به رهبری حزب داده و بعد سرخوش از این انجام وظیفه قبل از اینکه از گرسنگی بمیرید از خوشحالی سکته میکنید
ج) ماست را به رهبری حزب داده و در حالی که لبخند میزنید از گرسنگی نفله میشود
د) ماست را خورده و بعد این فکر میکنید که من چرا چنین غلطی کردم!
(بقیه سؤالات را از این وبلاگ بخوانید)