سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یکی از دوستانم به نقل از برادرش که در مالزی دانشجوی دکتری است، نقل کرد که روزی استاد بعد از درس مرا صدا کرد و کاملا خصوصی به من گفت: من هم مانند تو شیعه هستم اما نمی‌توانم آن را ابراز کنم! اما از کجا فهمیده بود که این دانشجو،‌ شیعه است؟ فقط از نامش «مهدی»! شاید جرأت نکرده بود به دیگر ایرانیان شاغل در آنجا، چنین چیزی ابراز کند!

متأسفانه امروزه اسامی عجیب و غریب در نامگذاری فرزندان حتی در برخی خانواده‌های مذهبی به امری رایج و عادی تبدیل شده است. گاهی هم به اسم نامهای سنتی ایرانی فرهنگ کوروش و داریوش را تبیلغ می‌کنند؛ نمونه‌اش اسامی شبیه «پانته آ» و ... است. گاهی اسامی به فرزندان داده می‌شود که گویا قرار است این طفل معصوم، همیشه ناز و «ملوس» و کودک بماند!

در حالی که در فرهنگ اسلام،‌ نام نیک اولین هدیه پدر و مادر به فرزند است. نام فرد، می‌تواند حامل پیامهای متعددی باشد. اما حیف که از این پیام‌رسانی غافلیم و حتی گاهی در جبهه پیام‌رسانی در مخالفت با ارزشهای اسلامی قرار داریم. در لینک حاضر برخی از روایات مرتبط با نامگذاری فرزندان نقل شده است. اگر با این یادداشت موافق بودید، در نشر محتوای آن در میان خانواده‌ها بکوشید.


نوشته شده در  شنبه 91/7/22ساعت  5:50 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

در میانه یک راه کویری و ظاهرا در کنار آب‌انباری، انسان باذوقی درختی می‌کارد.

دیگران هم به کمک به زندگی و رشد درخت دعوت می‌شوند. (لینک مأخد عکس)

و سبزی درخت و عمرش نشان می‌دهد که خیلی‌ها این دعوت را اجابت کرده‌اند. اگر این همت، در سراسر کشور ما باشد،‌ بیابانها همه حاصلخیز خواهند شد. اما چه می‌شود کرد که در استانهایی با خاک حاصلخیز و آب فراوان، گاهی کیلومترها سایه درختی برای نشستن هم پیدا نمی‌شود! درود بر سخت‌کوشی مردمان کویر!


نوشته شده در  شنبه 91/7/22ساعت  5:36 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

فرصتی دست داد تا در روز زیارتی امام هشتم، زائر بارگاهش باشم؛ خدا را سپاس گویم و از تأخیر یک روزه در وعده به روزرسانی وبلاگ پوزش می‌طلبم. و چون سفری کاملاً غیرمترقبه بود، با وسیله شخصی عازم آستان حضرت شدم. در این سفر نکاتی بود که اگر فرصتی شد، هر کدام را مستقلا خواهم نوشت. اما در این یادداشت، فقط یک نمونه تأسف‌انگیزش را می‌نویسم؛ تأسف از این باب که به حقوق مردم، بی‌اعتنایی محض می‌شود و کسی پیگیر نیست.

اگر از قم، از طریق جاده گرمسار بخواهید عازم مشهد شوید سه چهار کیلومتری در اتوبان کاشان تردد دارید و سپس راه گرمسار جدا می‌شود. در هنگام رفت، از راه فرعی یکی از بخشهای قم، (جاده حاجی آباد) وارد جاده شدیم و در راه برگشت این سه کیلومتر راه را از طریق اتوبان کاشان- قم طی کرده و وارد شهر شدیم. نکته جالب و تأسف انگیز این که برای این سه کیلومتر، عوارض مسیر بین‌راهی اخذ می‌شود. کل مسیر 100 کیلومتری اتوبان کاشان - قم هفتصد تومان برای سواری عوارض دارد و سه کیلومتر خروجی جاده گرمسار تا ورود به قم در اتوبان کاشان - قم دویست تومان عوارض دارد!

نمی‌دانم، این اجحاف را چه کسی باید پیگیری کند و چرا مالک خصوصی اتوبان قم - کاشان این پول زور را از مردم می‌گیرد و کسی پاسخگو نیست! (هر چه فکر کردم عنوان بهتری از «پول زور» نیافتم؛ با توجه به این که این جاده هیچ خروجی دیگری ندارد. و البته کامیونها فکر کنم برای این سه کیلومتر باید حدود هزار تومان پرداخت کنند)!


نوشته شده در  جمعه 91/7/21ساعت  4:52 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

ممنون از همراهی شما.


نوشته شده در  یکشنبه 91/7/16ساعت  11:40 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

یادداشت زیر را در وبلاگی خواندم. با محتوای کلی آن موافقم. متن یادداشت چنین است:

امروز به نماز جمعه رفتم و متأسفانه مثل خیلی از دفعات قبل، بین دو نماز یک مسئول برای سخنرانی دعوت شد، اگر چه ایشان گفتند که خیلی وقت مردم را نمی گیرند ولی اینگونه نبود و متأسفانه بین دو خطبه فقط سخنرانی انجام نمی شود بلکه بعضی وقت ها بیانیه و مرثیه و نوحه خوانی نیز انجام می شود، من این مسئله را نوعی گروکشی می دانم چرا که در واقع نماز جماعتِ عصر را به گرو می گیرند تا مثلاً شما مجبور بشوید آن سخنرانی را گوش کنی.  ادامه مطلب...

نوشته شده در  یکشنبه 91/7/16ساعت  11:22 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

دیشب وقتی پسرم کیف مدرسه‌اش را آماده می‌کرد، کنار میز تحریر و داخل اتاقش را گشت و مدادش را پیدا نکرد. سر و صدا راه انداخت که مدادم نیست. رفتم کمکش؛‌ مداد وسط سالن بود! گفتم ببین مدادت را کجا انداخته‌ای و کجا دنبالش میگردی!

قاطعانه گفت: مدادم تو اتاق بوده، شاید باد آورده انداخته وسط سالن! 

خیلی خودم را کنترل کردم تا نخندم! و خیلی زود از عالم سیاست،‌ چقدر تحلیل عجیب خنده‌دار از این دست در ذهنم رژه رفت. از تحلیل دورکاری (!) یازده روزه آقای احمدی‌نژاد تا ادعای آزادی بیان و پیگیری مطالبات مردم در دوره ریاست جمهور سابق! از انقلابیگری دولتمردان سابق تا پاکی دولت فعلی و این سلسله تحلیها ادامه دارد. و البته همچنان سعی می‌کنم خودم را کنترل کنم و نخندم!


نوشته شده در  یکشنبه 91/7/16ساعت  10:40 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

نمی‌دانم دقت کرده‌اید یا نه، در بعضی کنفرانس‌های خبری داخلی، که لوگوی میکروفونها، نهاد تهیه کننده خبر را معرفی می‌کند، ظواهر نشان می‌دهد گاهی بیش از پنج تیم خبری از صدا و سیما کنفرانسی را پوشش می‌دهند. غالباً واحدها به این شرح‌اند: واحد مرکزی خبر، شبکه خبر، العالم، پرس تی وی، باشگاه خبرنگاران جوان و البته گاهی اضافه کنید میکروفون جام جم را.

هر میکروفون، گویای تیم مفصلی است که پشت صحنه در حال تدارک و تهیه خبر هستند؛‌ شامل فیلمبردار و دستیارش (حداقل یک دوربین، اگر بیشتر نباشد)،‌ صدابردار، سردبیر و تهیه کننده، راننده . مسئول فنی و گوینده. البته وابسته به نوع کنفرانس یا خبری که تولید می‌شود این تیم کاهش و افزایش دارد؛‌ اما حداقلش چهار نفر است.

نکته مهم این است که همه اینها برای یک رسانه که خروجی‌های مختلف خبری دارد، خبر تهیه می‌کنند. اما تعدد تیم تهیه خبر برای یک بنگاه خبری،‌ به هیچ وجه توجیه خوبی ندارد. مخصوصا در روزگاری که گاهی چند خبرگزاری‌ معروف برای کاهش هزینه‌های تولید خبر،  با یک خبرنگار مشترک کار می‌کنند!

در هر صورت، حقوق هر یک از نفرات و نیز تجهیزات بسیار گران‌قیمت تیم خبری صدا و سیما،‌ سر به فلک می‌کشد. آیا اگر صدا و سیما خصوصی بود یا مجبور بود از راه پرداخت هزینه توسط بینندگان اداره شود، این ولخرجی‌ها صورت می‌گرفت؟! آن هم در روزگاری که کاهش درآمدهای دولت، صدای همه را در آورده است!

با تدبیر در حوزه تولید خبر در صدا وسیما، به راحتی هزینه‌های تولید خبر، به نصف قابل کاهش است؛ اما چه کنیم که وقتی پای صحبت مال شخصی در کار باشد، ریالی هزینه و حسابرسی می‌کنیم، ولی وقت مصرف بیت المال است، دستمان در هزینه‌هایمیلیونی و میلیاردی نمی‌لرزد! البته این موضوع اختصاص به صدا و سیما ندارد؛ نمونه‌های فراوانی از ادارات مختلف می‌توان شمرد!


نوشته شده در  یکشنبه 91/7/16ساعت  10:25 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

خیلی می‌خواستم درباره نشست خبری رئیس جمهور، یادداشت مفصلی بنویسم، اما فرصت نشد. بخشی از آنچه می‌خواستم بنویسم، و بهتر از آن را در سخنان امام جمعه محترم اصفهان در خطبه‌های نماز جمعه امروز خواندم. اگر فرصت داشتید، خبر لینک شده را بخوانید.

همچنین خطبه‌های امروز آیت الله سید احمد خاتمی در نماز جمعه تهران، بخشی از موضع سابق ایشان را اصلاح کرد؛ با همه احترامی که برای ایشان قائلم، اما موضع سابق ایشان از نظر بنده، به هیچ وجه قابل دفاع نبود.


نوشته شده در  جمعه 91/7/14ساعت  8:18 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

شنیدم بازیکنان یک تیم معروف، پس از شکست مقابل تیم حریف و البته دقیقا پس از نود دقیقه بازی و چند دقیقه وقت اضافه، و کاملاً اتفاقی در رختکن از هوش رفته‌اند و سپس مدعی شده‌اند که تیم رقیب آنها را چیزخور کرده است! جل الخالق.

ادعاهایشان که درست درنیامده، (لینک جواب آزمایش‌ها) اما من یک فرضیه دیگر مطرح می‌کنم که اثبات آن ساده‌تر است. و آن این که یا به خاطر پول زیاد، رودل کردند یا این که رودل کرده بودند اما به خاطر پول مفتی که می‌گیرند برای حروم کردنش، نتوانستند تصمیم قاطعی بگیرند و از حال رفتند!

اما انصافا نمی‌توان از حق گذشت که این بازی بچگانه، جو شدیدی که علیه ولخرجی‌های فوتبالی در کشور به خوبی به راه افتاده را تقویت خواهد کرد. دستشان درد نکند با فیلمشان!


نوشته شده در  جمعه 91/7/14ساعت  1:17 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

چند وقتی است شرکت رایتل به عنوان اپراتور سوم تلفن همراه در ایران، اقدام به واگذاری سیم‌کارتهای نسل جدید تلفن همراه می‌کند. طبیعی است که تبلیغ در آغاز فعالیت این شرکت، از هر چیز دیگری برای موفقیتش، ضروری‌تر است. تا این جای قضیه روشن است.

اما نکته مهم آن است که در تبلیغی که اخیرا از این شرکت و در راستای معرفی امکانات این سیم‌کارتها پخش می‌شود،‌ توانایی فریب با این گوشی‌ها به عنوان ویژگی برجسته آن معرفی می‌شود. جوانی به دوستانش،‌ با تماس تصویری اعلام می‌کند که می‌خواهد از ارتفاعی بپرد و دوستانش تعجب می‌کنند! فرد تماس گیرنده، گوشی را که ظاهراً مجهز به این سیم کارت است به طنابی متصل می‌کند و به پایین رها می‌کند و بقیه تعجب می‌کنند از این همه شجاعت!

و البته من هم تعجب می‌کنم که این سیم کارت قابلیت مفید دیگری ندارد که استفاده از امکان فریب و دروغ به عنوان ویژگی برجسته سیم کارت، تبلیغ می‌شود تا افراد را ترغیب کند که این سیم کارت را تهیه و استفاده کنند؟! کمی سلیقه و اندکی فکر به نتیجه و عاقبت مفهوم تبلیغی،‌ غنیمت بزرگی است!


نوشته شده در  چهارشنبه 91/7/12ساعت  11:7 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]