نمیدانم درست یا نادرست، امروزه، شاید و شاید (!)، اصلیترین کاربرد کانون فرهنگی تربیتی امام خمینی (ره) آموزش و پرورش اردکان، تالار پذیرایی عروسی و مهمانی زوار است. و شاید بسیاری از همشهریان بنده، فقط در همین سطح با کاربرد کانون، آشنا باشند و نه بیشتر!
این که این کانون، راهی و ابزاری در دست مدیریت آموزش و پرورش اردکان برای کسب درآمد باشد، شاید به تنهایی اشکالی نداشته باشد؛ هر چند معتقدم که این درآمد را میتوان محدودتر و البته از طریق فعالیتهای فرهنگی به دست آورد، بدون آنکه که از رویکرد فعالیتهای فرهنگی و تربیتی فاصله گرفت؛ اما سخن اصلی در این یادداشت، چیز دیگری است.
موضوع اصلی آن است که در مجالس عروسی که در این کانون وابسته به آموزش و پرورش اردکان برگزار میشود، در کانونی که عنوان بزرگ و پرطمطراق "فرهنگی و تربیتی" را به همراه خود به یدک میکشد، در کانونی که مزین به نام مبارک حضرت امام خمینی رضوان الله علیه است، در برخی از مجالس عروسی این کانون، به راحتی مسلمات احکام فقهی در حوزه موسیقی و شعر مبتذل و حرام و رقص غیرمجاز زیرپا گذاشته میشود.
و البته متولیان این کانون، شاید چون متصل به اداره آموزش و پرورش هستند، هیچ نگرانی از این بایت ندارند! نمیدانم مسئولان آموزش و پرورش اردکان و کانون چه پاسخی دارند؟!
البته ابتدا، گمان میکردم که در زمان برگزاری مراسم، آموزش و پرورش از این اقدام خبر ندارد و به تعبیر دیگر، هیچ نماینده یا مأموری از کانون، در جمع حضور ندارد که بعدها معلوم شد چنین شخصی حضور دارد و نظارت مستقیم و اطلاع روشن از این گونه کارهای خلاف شرع دارد و به تعبیر دیگر، مجری اصلی این اقدام (پخش آن در سیستم صوتی کانون) است!
هرچند با حضور مسئولان مختلف آموزش و پرورش در مجالس عروسی به عنوان مهمان، به طور کلی ادعای بیخبری آنها از این اقدام، جز خوشبینی مفرط، و خوشخیالی بیحساب، چیز دیگری نیست!
ممکن است ادعا شود که میزبانان، از متولیان کانون چنین درخواستی دارند! و میدانیم که این توجیه، چه توجیه خندهداری خواهد بود! یعنی از فردا مثلاً اگر دانشآموز پسری از مسئول آموزش و پرورش بخواهد با زیرپوش در مدرسه حاضر شود، به او اجازه خواهند داد؟! با این که حضور بدون زیرپوش، حرمت شرعی ندارد، اما هیچ فقیهی، نوار شعر و موسیقی مبتذل و رقص مردان و غالب رقص زنان را جایز ندانسته است؟!
شاید ادعا شود که این نوارها، همه مجوز ارشاد داشتهاند؟!!! پاسخ این ادعا، را کسانی بدهند که پای چنین مجلس حرامی، بارها و بارها نشستهاند! استعلام مکرر از شرکتکنندگان در این گونه مجالس، چنین نتیجه داد که اگر این گونه موسیقیها، مجوز داشته، پس به طور کلی، موسیقی بدون مجوز در ایران نداریم و گوگوش و هایده و امثال اینها، اخیراً از ارشاد مجوز دارند!!!!
مسئولان حراست آموزش و پرورش اردکان و مسئولان امور تربیتی آموزش و پرورش اردکان در این میان، چه کاره هستند؟! اندک خطای فرهنگی از مستخدم شرکتی اداره غیرقابل اغماض است، اما این خطای فاحش، اشکالی ندارد؟! و شاید، حکمت و مصلحت را در آن دیدهاند که با این خطا در کانون فرهنگی و تربیت امام خمینی (ره) برخورد نشود؛ چون برخورد، همان و کاهش درآمدهای از حرام آموزش و پرورش اردکان، همان! و کاهش نصیبها، همان!
و شاید مسئولان آموزش و پرورش، کل این جریان را انکار کنند! و چه انکار، مسخرهای خواهد بود، برای فرار از پاسخگویی!!! مگر آن وجود چنین کانونی را در اردکان، انکار کنند یا این که وابستگی این کانون را به خودشان انکار کنند یا به طریقی، خود را تبرئه کنند و پای بخش خصوصی را برای پیدا کردن مقصر، به میان بکشند!
منتظر انواع تکذیبیهها هستیم!!!
و البته شاید منطق تربیتی و دینی آموزش و پرورش اردکان، آن باشد که: بگذار، شبی، ملتی، خوش باشند؛ بیخیال دین و خدا و پیغمبر!!!!!
البته روی دیگر سخن، با مسئولان اداره اماکن نیروی انتظامی است. آیا رانت دولتی آموزش و پرورش، باعث شده در برابر این اقدام منکراتی سکونت کنند؟! یا اگر در یک تالار خصوصی، چنین اقدامی صورت بگیرد و افرادی شکایت کنند و حتی بدون شکایت، به این عیانی و بیخیالی از کنار آن میگذرند؟!
راستی نقش دادستان اردکان در این میانه چیست؟!
و راستی نقش ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر در این میانه چیست؟!
و البته، قلم به دستانی از این شهر، که درباره زیر و درشت موضوعات، یادداشت و خبر و تصویر درج میکنند، چرا ساکتاند؟!
و چه فانتزی تراژیکی؟! در صبح روزی، مدح حضرت زهرا سلام الله علیها در آن کانون گویند و به افتخار نوای گرم مداحان و مرثیهسرایان اهل بیت، کف زنند و در همان شبش، و در همان شامش، با شعر مبتذل و رقص و کف برای این ابتذال، روحش و روحش خاندانش بیازارند! که امام زمان فرمود: ما در هیچ زمانی، غافل از شما و احوالتان نیستیم و خبرتان همواره، نزد ما هست!
هیجان نصف روزه کاهش نرخ دلار خوابید و همان روز اول به نزدیک نرخ اولیه قبل توافق برگشت. قیمت طلا، نه کاهش بلکه افزایش پیدا کرد؛ افزایشی بیش از افزایش نرخ جهانی؛ چقدر زود این تب به عرق نشست؟!
متن حمایت خانواده شهدای هستهای را یک عده منتشر کردند؛ عده دیگری گفتند مربوط به توافق آذرماه 19000 سانترفیوژی بوده، نه توافق زیر شش هزارتایی؛ که امروزه اذعان شده!
حمایت آیت الله مکارم شیرازی را توی بوق کردند؛ معلوم شد پوشش دوباره سخنان ایشان در آذرماه گذشته بوده است و حمایت جدیدی نداشتهاند!
راستی اگر این توافق این همه خوب است، چرا اینقدر دنبال حمایتتراشی جعلی هستند؟! خیلی راحت، سه ماه و یک سال و ده سال و پانزده سال را صبر میکنم تا نتایج را مشاهده کنیم؛ همچنان که نزدیک دو سال صبر کردیم و نتایج 90 روزه را دیدیم. و همچنان که یک سال صبر کردیم و خروج از رکود را دیدیم!
چرا صریح نمیگویند که برای برداشتن فشارها، امتیاز دادیم؛ بدان امید یا توهم که طرف غربی هم به وعدههای سرخرمن خود وفادار باشد! (و البته آنجاست که معلوم میشود که میتوان به غرب و مشخصاً امریکا، اعتماد کرد یا نه؟!)
پس باز هم صبر میکنیم.
در دولت راستگویان و طی روز گذشته، قرار شد غرب اجازه دهد، ششهزار سانترفیوژ بچرخد؛
اما در سوم آذر نامه نوشتند و جشن گرفتند که غرب با 19000 سانترفیوژ چرخنده موافقت کرده است! و کلی نکات دیگر که امروز همه چیز خلاف آن است!
کدام دروغ است؟!!!! (شاید هر دو؛ یعنی تا نوشتن توافق، هنوز هم میتوان عقبنشینی بیشتری داشت؟! پیشنهاد میکنم متن توافق را ذخیره کنید تا در چند ماه آینده، کار برای مقایسه، آسانتر باشد!)
حادثه شیراز و حمله به تاکسی حامل جناب دکتر مطهری، نماینده مردم تهران حواشی زیادی داشت. با این که مدتی از این جریان گذشته، و هیجانات فروکش کرده است، میخواهم به این موضوع از زاویه دیگری نگاه کنم.
قبل از هر چیز، حمله به ماشین نماینده محترم مردم تهران جناب آقای مطهری را محکوم میکنم! تا در ادامه و در اثر این یادداشت، متهم به حمایت از این حمله نشوم! همچنین همه عواملی که زمینه چنین اقدامی را فراهم کرده، از عملکردهای سیاسی افراطی و برنامهریزی سیاسی و ... را تقبیح میکنم. بعد از این مقدمه، میروم سراغ اصل مطلب.
ابهام اصلی و سؤال اساسی آن است که:
جناب دکتر مطهری به عنوان نماینده فعال و طراز اول مجلس، به شهر بزرگی مثل شیراز و آن هم به دانشگاه بزرگ و باکلاس و دارای اعتبار شیراز دعوت میشود؛ دعوتی که غیرمترقبه و مخفیانه نبوده و حتی به خاطر آن، یک یا چند جلسه شورای تأمین استان هم تشکیل میشود. قطعاً همه ارکان مسئول و مدیریت دانشگاه شیراز هم در جریان بودهاند.
به تعبیر دیگر، نه نماینده محترم "درپیت" بوده، نه شهر بزرگ شیراز و دانشگاه با کلاس شیراز "درپیت" بوده و نه دعوت مخفیانه بوده است!
معمولا در چنین دعوتهایی، حداقل ادب و احترامی که میزبان نسبت به مهمان خود به خرج میدهد، حتی اگر بلیط هواپیمای او را تهیه نکند، انتظار هست و کاملاً طبیعی است که میزبان، مهمان دارای چنین درجهای را در فرودگاه استقبال کند و از فرودگاه تا محل استقرار او را همراهی کند و طبعاً وسیله نقلیه این انتقال را تدارک نماید.
بارها و بارها چنین روالی را آزمودهایم و به چشم دیدهایم؛ چه به عنوان مهمان و چه به عنوان میزبان!
همه تعجب بنده آن است که هواپیمای جناب دکتر مطهری در فرودگاه شیراز به زمین مینشیند. ایشان پیاده میشوند. کسی به استقبال نیامده،حتی ماشینی هم برای انتقال ایشان، پیشبینی نشده، ایشان میرود سراغ ناوگان تاکسیرانی داخل فرودگاه، تاکسی میگیرد و راهی دانشگاه میشود!
حتی اگر حملهای به ماشین ایشان نبود، تا اینجای داستان هم به اندازه کافی غیرقابل باور است! یعنی این همه تدارک سیاسی و اجتماعی و واکنش قبل از سفر ایشان به شیراز وجود داشته، اما هیچ کسی از طرف دانشگاه شیراز از ایشان در فرودگاه، استقبال نکرده و ایشان مثل یک مسافر معمولی، تاکسی گرفته و رفته دانشگاه! داستانی، تخیلیتر از این میتوان تصور کرد؟!
و البته عکس تاکسی سمند زردی که شیشههایش شکسته بود، منتشر شد. جالب این که طبق گزارشی که یکی از رسانههای اصلاحطلب از راننده تاکسی موهوم ارائه کرده، ادعا شده به راننده تاکسی گفته شده درباره این موضوع با کسی حرف نزند!!!! و ماشین وی هم فردای همان روز تعمیر شده. تازه از کسانی بوده که یک ماه هم نبوده که این تاکسی را تهیه کرده بوده است!
کنار هم گذاشتن این شواهد، بیش از آن که واقعی بودن حمله به ماشین دکتر مطهری را قابلباور سازد، شوی تلویزیونی بودن آن را تداعی میکند. و الله العالم