سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یکی از کسانی که سلام و علیکی با هم داریم قبل از عید گفت میخواسته برای تعطیلات نوروز بره یکی از کشورهای اروپایی، اما چون تورها در این وقت سال قیمت بالایی دارند منصرف شده؛ منصرف شدنش رو تحسین کردم اما نه به خاطر دلیلش که فرار از هزینه زیاد باشه! تحسین بنده فقط چند ثانیه طول کشید؛ چون ادامه داد که برای اواخر فروردین قصدش را عملی خواهد کرد.

صحبت را با چند سؤال از وی پایان دادم. سوالهایی که جواب تمامش منفی بود و با این حال بر قصد سفرش استوار ماند. نمی‌دانم چرا؟ شاید تب مصرف کالای خارجی به تورهای خارجی هم سرایت کرده باشد.

از او پرسیدم: آیا زیبایی‌های ارس و سهند و سبلان و دنا را دیده‌ای؟ آیا جنگل‌های حرای قشم و چشمه‌های گل جوشان سیستان را دیده‌ای؟ آیا در جاده آستارا / اردبیل، اسالم / خلخال، سپیدان / نورآباد و جنگل گلستان و جواهر ده مکثی داشته‌ای؟ آیا شیراز و اصفهان و یزد و کرمان و تبریز و ارومیه و یاسوج و شهرکرد را گشته‌ای؟ آیا می‌دانی سی‌سخت در کجای ایران است؟ آیا در شبهای تابستان در روستاهای حاشیه هراز اقامت کرده‌ای؟ و ... متأسفانه جواب همه سوالهایش منفی بود. فقط نصف روزی در نصف جهان اقامت داشته و چندین بار هم پابوس امام رضا علیه السلام به مشهد رفته، و با این وجود قصد تعطیلات در خارج از کشور دارد! و من مانده‌ام که چه اسمی برای این کار انتخاب کنم.


نوشته شده در  چهارشنبه 91/1/16ساعت  5:56 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

وقتی عابر پیاده‌ایم انتظار داریم سواره‌ها برای عبور ما از عرض خیابان هوای ما را داشته باشند، اما وقتی سواره‌ایم...

وقتی دست‌تنگ و محتاج قرض از دیگرانیم انتظار داریم که شکرانه ثروتشان را بجا آورند، اما وقتی دستمان به دهانمان می‌رسد...

وقتی ارباب رجوعیم انتظار داریم که بی‌جهت ما را پاس ندهند، ما را درست راهنمایی کنند و وقتمان را تلف نکنند، اما وقتی کارمندیم....

وقتی زیردستیم انتظار داریم رؤسا هوای زیردستان را داشته باشند یا حداقل متواضع باشند، اما وقتی رئیس می‌شویم...

وقتی پدر و مادریم انتظار داریم فرزندان حداقل احترام ما را داشته باشند، اما وقتی فرزندیم....

وقتی گرفتار سختی و مشکلیم خدا را خالصانه می‌خوانیم و انتظار داریم که خدا بر ما آسان بگیرد و مشکل ما را حل کند، اما وقتی در رفاهیم و مشکلی احساس نمی‌کنیم....

وقتی خطایی از ما سرزده انتظار داریم که دیگران خطاپوشمان باشند، اما وقتی به خطای دیگران رسیدیم...

و هزاران وقتی دیگر و امایی دیگر!

راه حل مشکل چیست؟ اصلی بسیار ساده در اخلاق اسلامی حل این مشکل را هدف گرفته. اصلی که اگر به همین یکی عمل شود، دنیای روابط اجتماعی و حتی رابطه بندگان با خدا اصلاح می‌شود. اصلی که پشتوانه‌اش این جمله امیر مؤمنان علی علیه السلام است که فرمود: دیگران، یا برادر دینی تو هستند یا نظیر تو انسان‌اند. اصل بنیادین اخلاق اسلامی در اصلاح روابط اجتماعی، ‌اصلی است که همه می‌دانیم اما اهل عمل به آن اندکند و آن اصل چنین است: بر کس مپسند آنچه تو را نیست پسند!


نوشته شده در  چهارشنبه 91/1/16ساعت  8:41 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

قمی‌ها بازار زاویه (خیابان قدس) را به خوبی می‌شناسند؛ محلی که معروف به تولیدی‌های پوشاک مناسب و ارزان در قم است. بیست سال پیش دو سه تا تولیدی حقیقی در آنجا مشغول بودند؛ هم جنس خوبی تولید می‌کردند و هم قیمت مناسبی داشتند. بعدها مغازه‌داران هجوم آوردند و یک کوچه فرعی این محله شکل بازار گرفت در حالی که غالباً تولید کننده نبودند. یعنی با مدد از اعتبار چند کاسبکار سالم و درستکار و در سایه نام آنها، شروع به کار کردند. که البته بعضی‌ها به این اعتبار لطمه زدند. امروزه در برخی مغازه‌های این محل،‌ قیمت اجناس از بازارهای لوکس هم بیشتر است.

همچنین قمی‌ها فلکه بستنی را خوب می‌شناسند. (با پوزش؛ این نام معروف شده اما نام رسمی آن، میدان شهید آیت الله دستغیب است). عین جریان بازار زاویه در فلکه بستنی و کوچه‌های اطراف آن شکل گرفت.

یعنی آبروی درستکاری و صداقت، نان‌آور برخی می‌شود و به داد برخی حقه‌بازان هم می‌رسد. چه خوب است که انسان‌ از قبیل درستکارانی باشد که دیگران در سایه او اعتبار گیرند، نه اینکه در سایه اعتبار دیگران، نام و نانی به دست آورد!


نوشته شده در  یکشنبه 91/1/13ساعت  12:5 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

چند سالی است که در ایران دروغ 13 مد شده است. انشاء الله که در طول سال دروغ نمی‌گوییم و خدا این دروغ را از ما خواهد گذشت.

جهت دروغ سیزده چند نکته تقدیم می‌کنم. اول اینکه پیشنهاد می‌شود از خیر این یکی دروغ بگذریم. دوم این که اگر اصرار بر دروغ سیزده داریم، در این دروغ با حیثیت و آبروی کسی بازی نکنیم. سوم اینکه دروغی مثل دروغ ملا باشه بهتره؛ چون زود لو نمیرود. به ملا گفتند ستاره‌های آسمان چند تاست؟ گفت: به تعداد موهای بدن الاغم! گفتند: مرکز زمین کجاست؟ گفت: همان جا که میخ الاغم را کوبیدم. ملا دید که از جوابهایش متعجب‌اند. گفت: اگر قبول ندارید می‌توانید بشمارید یا متر کنید! پس مثلاً نگویید آب قم شیرین شده، چون اگر طول سال باشه یک میلیون جمعیت شهر و اگر ایام عید باشه آنها به همراه چند میلیون زائر و مسافر زود می‌فهمند که واقعیت نداره! راستی در اخبار آمده که در اثر وقوع سیل خط آهن شیراز اصفهان مسدود شد. نفهمیدیم چه موقع واقعی افتتاح شد که الان مسدود شده است!


نوشته شده در  شنبه 91/1/12ساعت  11:34 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

آقای احمدی‌نژاد درباره فردوسی حرفی زده که هیچ توجیهی ندارد. فکر کنم از روی انشای آقای خاص قبلاً نخوانده بود و این اشکال پیش آمد. بگذریم. برخی برای نقد سخنان ایشان، به نقد فردوسی روی آورده‌اند. اما باید توجه داشت که فردوسی در جایگاه خود خدمت ماندگاری به ادبیات فارسی و اخلاق داشته اما ادعا نداشته که اسلام را نجات داده است! (چه ادعای بزرگی!) باید به نقد محتوای سخنی پرداخت که چیزی به فردوسی نسبت داده که واقعیت ندارد نه این که برای نقد، در جایگاه حقیقی فردوسی تشکیک ناروا کرد. به نظر می‌رسد نقد فردوسی برای پاسخ به ادعای بزرگ و پوچی که مطرح شده، جفای به فردوسی و خروج از روش نقد صحیح است.مقالات و کتاب محقق گرانقدر مرحوم علی ابوالحسنی (منذر) درباره فردوسی بسیار ارزشمند و غنی است.


نوشته شده در  شنبه 91/1/12ساعت  10:13 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

اخیراً چند یادداشت غلیظ سیاسی نوشتم. برخی دوستان دیده و نادیده که به آنها ارادت دارم و از نظرات آنها بهره‌مندم، نکاتی در نظرات عمومی و خصوصی نوشتند که مناسب دیدم  توضیحی ارائه کنم. در فضای سیاسی ایران بعد از انتخابات معمولاً افراد از اعلام رأی خود پرهیز می‌کنند. مخصوصاً اگر به کسی رأی داده باشند که رأی نیاورده باشد. از سوی دیگر عادت داریم همه چیز را به عینک سیاسی و جناحی ببینیم. هر کس طرفدار فرد و جناحی است، همه خوبی‌ها را در آن طرف و همه بدیها را در طرف مقابل می‌بیند.

از این مقدمه بگذریم، بسیاری از کارهای عمرانی و سیاسی و اقتصادی رئیس‌جمهور را می‌پسندم اما برخی از کارهای او را که به نظرم اهمیتش بیش از فعالیتهای قبلی است، نمی‌پسندم. به عنوان مثال، قبل از انتخابات 1388 بارها در جمع دوستان دانشگاهی و حوزوی و در فضای بحث‌های سیاسی گفته بودم که این آقای خاص کار دست آقای احمدی نژاد می‌دهد و به خاطر همین آقای خاص به او رأی نمی‌دهم. حتی در جمع‌های خصوصی‌تر گفتم که اگر چنین نشد من تا آخر عمرم حاضرم رأی‌هایم را به تشخیص آن دوستانم واگذارم! و البته قبل از شروع ریاست جمهوری دور دوم،  قضیه معاون اولی آقای خاص مطرح شد و  حواشی بعدی آن. در آن روزها  به دوستانم زنگ زدم و صحبتهای قبل را یادآوری کردم. سلسله‌ای که متأسفانه همچنان ادامه دارد. به همین دلیل به احمدی‌نژاد رأی ندادم و البته توجه داشتم که رقیبش رأی نخواهد آورد؛ آخرین نظرسنجی‌های معتبر چنین چیزی را به روشنی بیان می‌کرد. اگر چنین اطمینانی نبود شاید به رأی مصلحتی رو می‌آوردم!


نوشته شده در  پنج شنبه 91/1/10ساعت  10:50 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

در آغاز، سال نو را تبریک می‌گویم و امیدوارم سال خوبی برای همه در پیش باشد.

×××

از قدیم همه مردم ما در دو علم متخصص هستند؛ علم دین و علم بدن (یا همان پزشکی به زبان امروزه). همه ما کم و بیش این جمله را قبول داریم و آنها که قبول ندارند در باقیمانده تعطیلات نوروز در میان دوستان و اقوام یک مسأله دینی را مطرح کنند یا برای دردی درمان بخواهند. خواهند دید که سیل جوابها سرازیر است و تقریبا هیچ کس پیدا نمی‌شود که بگوید من در این خصوص نظری ندارم یا متخصص نیستم؛ و کم‌یابند کسانی که بگویند احتمالاً چنین و چنان! یعنی همه با قاطعیت اظهار نظر می‌کنند.

اما کشف تازه این است که علاوه بر این دو علم، فردی را یافته‌ایم که در همه علوم صاحب‌نظر است و آن هم رئیس‌جمهوران ایران در دوره‌های مختلف است. یکی می‌گوید اگر دین مخالف آزادی بود، باید دین محدود شود و دیگری می‌گوید فردوسی اسلام را نجات داد. لابد نویسنده متنی که رئیس جمهوری قبلی خوانده تاج‌زاده بوده و نویسنده متنی که رئیس‌جمهور فعلی خوانده، آقای خاص بوده. همین اشاره برای یادداشت اول سال نو کافی است! انشاء الله خدا به ما ظرفیتی بدهد که وقتی چیزی را نمی‌دانیم با شجاعت بگوییم نمی‌دانیم! نه اینکه حرفی بزنیم و با توجیهات غلط، افتضاحش را بیشتر کنیم.


نوشته شده در  پنج شنبه 91/1/10ساعت  5:15 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]