سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دنیای کاریکاتور همواره جذاب است. در قالبی نرم، طنز، سیال و کوتاه حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. توجیه اشتباه و دور زدن قانون در طرح زیر چه گویا تصویر شده است.


نوشته شده در  پنج شنبه 91/1/31ساعت  10:45 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()


در پی یادداشت قبلی با موضوع افتضاح جدید آقای سروش، خواننده‌ای که از متنش بر می‌آید خود از وابستگان فکری جنبش اصلاحات است، نظر و نقدی نگاشته که بیشتر توجیه این تیشه محکم اصلاحات به ریشه خود است. در این فرصت، نقد و جواب تفصیلی‌تر برای اطلاع و توجه بیشتر، به عنوان متن اصلی وبلاگ درج می‌شود. منتظر نظر خوانندگان عزیز هستم. این آقا یا خانم که با نام احمدی خود را معرفی کرده، نوشته: ادامه مطلب...

نوشته شده در  چهارشنبه 91/1/30ساعت  12:38 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

روزگاری نه چندان دور وقتی حرفها و عملکرد آقای فرج دباغ (سروش) را نقد می‌کردیم و مقاله می‌نوشتیم، ما را متهم به مخالفت با آزادی بیان و ضدیت متعصابه با روشنفکران می‌کردند. آنگاه که در اوج دوران اصلاحات این آقا بر سکوی قرب نشسته بود، بیشترین‌ اهانت‌ها از سوی مدعیان آزادی اندیشه به نقادان علمی تفکر انحرافی سروش روا داشته شد. اما دم‌خروس‌ها یکی پس از دیگری از بیانات و مقالاتش بیرون زد. از انکار قرآن و نبوت و امام زمان گرفته، تا ضدیت با نظام و رهبری و بسیج و .... (خلاصه هر چیزی که رنگ اسلامی‌اش بیشتر بود).

این روزها نه دم خروس که گند تعفن اندیشه‌های این آقا بلند شده و آنها که دانستن را حق مردم می‌دانستند،‌ در خواب خفت فرو رفته‌اند. با آن که قلم از نقل انحرافات فکری ایشان شرم می‌کند، اما چاره‌ای‌ از نقلش نیست تا این آقا را بهتر بشناسند؛ مخصوصا کسانی که او را قبله تفکر خود می‌دانستند و می‌دانند. آخرین حرف این آقا به نقل از سایت خودنویس که متعلق به خود ضد انقلاب است نقل می‌شود؛ حرفی که نویسنده خودنویس هم نتوانسته تحمل کند! ادامه مطلب...

نوشته شده در  سه شنبه 91/1/29ساعت  12:29 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

یک نفر به هر دلیل، اطلاعات تعدای کارت بانکی را افشا می‌کند و چند میلیون نفر را به زحمت می‌اندازد و فراری می‌شود. به انگیزه‌اش کار ندارم. به این که این مردم‌آزار چرا سر از خاک استعمار پیر انگلیس در آورده هم کار ندارم. به اینکه با چه رویی جلوی دوربین بنگاه دروغ‌پراکنی بی بی سی ظاهر میشود کار ندارم. اما این آقا نه دنیایی برای خود گذاشته، نه آخرت! چگونه می‌خواهد رضایت این همه انسانی که به خاطر شیطنت او وقتشان تلف شده و در صف تغییر رمز ایستاده‌اند را جبران کند؟!

هر کس به او این راه را نشان داده دوست نادان بوده که راهی نشان داده که همه پل‌ها را پیش و پشت سر خراب کرده! اگر هم در این کار با کسی مشورت نکرده، همین در نادانی خودش بس!

 پیامبر اکرم که درود خداوند بر او و خاندانش، فرمود:  دَخَلَ عَبْدٌ الْجَنَّةَ بِغُصْنٍ مِنْ‏ شَوْکٍ‏ کَانَ عَلَى طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَأَمَاطَهُ عَنْه‏ (خصال مرحوم شیخ صدوق، ج 1‌، ص 32) بنده ای از بندگان خدا در اثر این که شاخه خاری را از سر راه مسلمین برداشت، اهل بهشت شد.

 آیا کسی که این همه خار در راه مردم ریخته، جایگاهش در مقابل فردی که یک خار برداشته، نخواهد بود. چرا انسان باید به این همه زشتی تن دهد؟ خدایا ما را به خودمان وامگذار!


نوشته شده در  سه شنبه 91/1/29ساعت  11:42 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

پارسال که هنوز بچه مدرسه‌ای نداشتیم مسافرت عید رو  در چنین روزهایی شروع کردیم. یک خاطره جالب از این سفر این که چندین آبشار در استان اصفهان و کهکیلویه و بویر احمد دیدیم. از معروف‌ترین‌هاش در سی‌سخت (عکس اول) و خود یاسوج بود. (از یاسوج متأسفانه عکس نگرفتم).

آبشار علی‌آباد کتول را هم قبلاً دیده بودم. (عکس دوم)

در بازگشت از سفر در شهرضا برای ناهار و استراحت توقف کردیم. ناهار گرفتیم و دنبال جای مناسبی برای نشستن بودیم. گفتند بروید به سمت آبشار. (عکس سوم). رفتیم و چون یک جوی آب بیشتر نبود و فضای سبز مناسبی هم نداشت برگشتیم و در یکی از پارکهای شهر مشغول ناهار شدیم.

اما اصل داستان اینکه در دو آبشار قبلی با این که فضا و مکان بسیار مناسبی ایجاد شده بود چیزی به نام ورودی از ما نگرفتند؛ اما در ورودی آبشار شهرضا که البته جزء استان اصفهان است چنین داستانی نبود و بساط گرفتن ورودی برقرار بود! و شما از عکسها قضاوت کنید که حق کدام در گرفتن ورودی بیشتر بوده است!


نوشته شده در  دوشنبه 91/1/28ساعت  7:14 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

 

بارندگی‌های خوب این چند روز در سراسر کشور مرا به چند نکته مشغول کرد:

اول اینکه وقتی خشکسالی می‌شود داد همه در می‌آید و «أمن یجیب»ها به آسمان بلند می‌شود. اما اکنون که خدا درهای رحمتش را باز کرده،  آیا دستها و زبانها به شکر مشغول شده‌اند؟! قرآن می‌فرماید آن گاه که سختی به انسان می‌رسد، خوابیده و نشسته و ایستاده به تضرع و التماس می‌افتد و آن گاه که نعمتها بر او جاری گشت، چنان می‌گذرد که گویا هرگز خدا را نخوانده است. (سوره یونس / 12)

دوم اینکه این باران‌ها در ماه نیسان رومی که از حدود 23 فروردین تا 23 اردیبهشت شمسی است، بارید. خواص فراوانی برای آب باران نیسان ذکر شده که مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان در آداب ماههای رومی آورده است. اما به نظر می‌رسد دغدغه‌های انسان‌ معاصر کمتر جایی برای پرداختن به این جور چیزها برایش باقی گذاشته است. البته نباید نقش اداها و تخریبهای به ظاهر روشنفکران را در کم‌توجهی به این فضایل نادیده گرفت؛‌ بیماری که ظاهرا و متأسفانه به طلبه‌ها هم سرایت کرده است. یعنی ایمان همه به این آداب به چالش کشیده شده است.

سوم اینکه حدود پانزده سال پیش در دوران سکونت در حجره طلبگی،‌ ظرفهای یکی را دیدیم که بر لبه حوض گذاشته بود تا آب نیسان جمع شود. چند نفری او را مشغول کردند و ما هم ظرفهایش را از آب حوض لبریز کردیم.  پس از ساعتی آبها را برد و یک ظرف بیست لیتری را پر کرد؛ بدون اینکه مشکوک شود که این همه باران چگونه در ظرفهایش جمع شده است! و مدتها مشغول خواندن ادعیه مخصوص آب نیسان بود که خیلی زیاد است. وجدان درد گرفتیم و در نهایت خود را اینگونه راضی کردیم که در حوض هم باران نیسان باریده بود و آب حوض هم آب نیسان بوده است. و البته بعدها جریان را به گوشش رساندیم و از او حلالیت طلبیدیم، اما وقتی بود که آبها را خورده بود و  هیچ کس را هم مهمان نکرده بود!

 


نوشته شده در  دوشنبه 91/1/28ساعت  11:41 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

 

این جریان کاملاً واقعی است.

در یکی از شهرهای ایران که دومین شهر بزرگ استانی واقع در مرکز جغرافیایی ایران است، یک ایرانی متقاضی یکی از خدمات دولتی برای منزل مسکونی می‌شود؛ یکی از خدمات چهارگانه‌ای که برایش قبض صادر می‌شود. خط اصلی هم از کنار خانه می‌گذرد و مشکلی وجود ندارد که زمان‌بر یا هزینه‌بر و خلاصه نامتعارف باشد. ادامه مطلب...

نوشته شده در  یکشنبه 91/1/27ساعت  2:51 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

 

گاهی خبرهایی در سایتها می‌آید که انسان نمی‌داند بخندد یا بگرید! یکی از آن خبرها، در ادامه نقل شده است:

طبق یک شایعه گفته می‌شود، کودکی به تازگی متولد شده است که حرف می‌زند و ظاهر یک مرد 70 ساله را دارد. این کودک گفته است کودکان زیر 5 سالی که دستشان حنا نشود به مرور خواهند مرد. انتشار این شایعه در یک شهر، موجب فروش تمام حناهای موجود در این شهرستان شد.

 

وقتی این گونه شایعات مزخرف در قرن بیست و یکم باعث نایاب شدن حنا در شهری می‌شود، شایعاتی که علیه افراد و جریانها ساخته می‌شود، جای خود را خواهد داشت؛ شایعاتی که سازندگان آنها همه تلاششان را به کار می‌گیرند که دم خروس از جایی از آن بیرون نزند!

و همان اندازه که به حال مردمی که شایعه فوق را باور کرده‌اند تأسف می‌خوریم، به حال کسانی تأسف می‌خوریم که در فضای پرآشوب دشمنی علیه نظام و ارکان آن،‌ شایعاتی را باور می‌کنند که نه تنها دم خروس بلکه تمام هیکل خروس از آن بیرون زده است!


نوشته شده در  یکشنبه 91/1/27ساعت  11:14 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

حکایت تاریخی زیر نشان از تلاش دشمن برای تفرقه مذهبی بین شیعه و اهل سنت دارد. ماجرای زیر به نقل از آیت الله شهاب الدین نجفی مرعشی از سردار کابلی یکی از شاگردان حاجی نوری نویسنده کتاب «فصل الخطاب» نقل شده است؛ کتابی که سالهاست دستاویز اهل سنت علیه شیعه است و با استناد به آن،‌ شیعه را متهم به تحریف قرآن می‌کنند. سردار کابلی می‌گوید:

یکی از روزها که خدمت حاجی نوری بودم، ناگهان سید عمامه به سری که سخت می‌گریست سراسیمه وارد شد؛ در حالی که بر سر خود می‌کوبید! حاجی پرسید چه شده؟ او جواب داد: چرا خدا به علی ظلم کرده و نامش را در قرآن نیاورده است!

حاجی که تحت تأثیر سخن او قرار گرفته بود در جواب گفت: اتفاقاً چنین نیست. نام او در قرآن بوده است ولی بعضی از دشمنان آن را حذف کرده‌اند. آن معمم دلیل مطلب پرسید و حاجی به برخی روایات در این باره پرداخت. آن شخص آن روز و روزهای بعد می‌آمد و روایات را می‌نوشت و با خود می‌برد. پس از آن که روایات تحریف جمع و منظم شد خود او زیر نظر حاجی نوری به عنوان «فصل الخطاب» چاپ کرد.

سردار کابلی می‌گوید مدتی از این ماجرا گذشت تا این که یک روز جهت گرفتن ویزا به کنسولگری هندوستان رفتم. فردی ریش تراشیده با عینک دودی و کلاه شاپو دیدم که به من لبخند می‌زد. جلو آمد وگفت: مرا نمی‌شناسی؟ گفتم: نه! گفت من همان سید روحانی هستم که فلان روز به خانه حاجی آمدم و روایات تحریف قرآن را از او می‌گرفتم!

این حکایت را در کتاب « شرق شناسی و اسلام شناسی غربیان» تألیف محمد حسن زمانی دیدم. نگارنده در ادامه می‌نویسد که صحت این گزارش را از فرزند آیت الله مرعشی، دکتر سید محمد مرعشی جویا شدم و ایشان در خرداد 1383 آن را کاملاً تأیید کردند. ر. ک: شرق شناسی و اسلام شناسی غربیان، ص 364.

متأسفانه ضربه این کتاب بر شیعه همچنان می‌تازد! هر چند حاجی نوری خواست این کتاب را جمع کند و نتوانست. اگر خدا بخواهد جریانش را در فرصتی دیگر خواهم نوشت.

 


نوشته شده در  یکشنبه 91/1/27ساعت  9:50 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

بر اساس منطق قرآن، اختلاف بر دو دسته است؛ اختلاف پسندیده و اختلاف ناپسند.

اختلاف پسندیده اختلافی است که بین کسانی که در صدد کشف حق و شناخت واقعیت هستند رخ می‌دهد. در پرتوی گفتگو و بحث و نقد میان افراد جویای حقیقت،‌ اندک اندک حق آشکار می‌شود و غبار تردید از آن کنار زده می‌شود. این نوع اختلاف اشکالی ندارد، بلکه مقدمه رسیدن به حق و یافتن مسیر وحدت است. بر اساس آیات قرآن، اختلاف مردم قبل از وحی این‌گونه اختلاف بوده و با نزول وحی و بیان معارف و وضع قوانین الهی،‌ حق روشن شده و اختلافات جویندگان حقیقت پایان یافته است.(بقره/213)

پس از آشکار شدن حق و در اثر انکار آن یا مخفی داشتن آن، اختلاف ناپسند رخ می‌نماید. قرآن کریم منشأ اختلاف بعد از روشن شدن حقیقت را در بغی و ستم (آل‌عمران/19) و حب دنیا (آل‌‌عمران/152) می‌داند. این گونه اختلاف میان کسانی رخ می‌دهد که به خوبی از حق آشنایی دارند و افشای آن را مانع منافع مادی و دنیوی خود می‌‌دانند. در تمام مواردی که در قرآن عالمان توبیخ و مذمت شده‌اند،‌ کسانی منظورند که در این دسته قرار دارند. قرآن کریم مسلمانان را از این نوع اختلاف بر حذر می‌دارد؛ اختلافی که در پیروان ادیان پیشین و مخالفت آنها را با انبیاء‌ و سرپیچی از حق وجود داشته است.(آل‌‌عمران/105)

راه برطرف کردن این دو نوع اختلاف هم با هم متفاوت است. راه حل اختلاف ناپسند که در اثر هواپرستی و ستم شکل گرفته، در پیش گرفتن تقوای الهی و توجه بیشتر به یاد خدا و حساب و قیامت و عذابهای جهنم برای دست کشیدن از این گونه اختلاف است. این نوع اختلاف از نقصان معرفت برنخاسته تا علم و افزایش دانش آن را از بین ببرد.

اما اختلافی که در اثر ندانستن حقیقت و برای رسیدن به حق شکل گرفته، در پرتو علم و دانش و در مرحله بعد با مراجعه به خدا و رسولانش از بین می‌رود. خداوند نزاع مؤمنان را به خدا و رسول ارجاع می‌دهد تا با وحی الهی و تبیین و تفسیر پیامبر علم بشر ارتقا یابد و حقیقت روشن شود:

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیاى پیامبر] را! و هر گاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داورى بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) براى شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است. (نساء/59)


نوشته شده در  شنبه 91/1/26ساعت  4:54 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

   1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]