سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به مناسبت ایام امتحانات: دو روز مانده به امتحان در تلاشی نفس‌گیر کل کتاب سیصد چهارصد صفحه‌ای را می‌خوانیم. آن قدر می‌خوانیم که قبل و بعد آن زمان، تصور چنین مطالعه‌ای برایمان سخت است؛ اما واقعیت آن است که روزها و دقایق ایام امتحانات با بقیه روزها و دقایق سال فرقی ندارد، یعنی در همه سال این توان و ظرفیت در ما وجود دارد و هرز می‌رود. اگر حداقل یک دهم زمان مطالعه در ایام امتحانات را در بقیه سال هم به مطالعه حتی مطالعه درسی اختصاص دهیم شاهکار است! شاهکاری که دور از دسترس نیست. قدر فرصتها مخصوصاً در ایام جوانی را بدانیم!


نوشته شده در  شنبه 91/3/20ساعت  5:29 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

به جلسه‌ای دعوت می‌شوید؛ شروع جلسه مثلاً  ساعت ده اعلام می‌شود. همه طوری برنامه‌ریزی می‌کنیم که ساعت ده و ربع زودتر به محل جلسه نرسیم! اسم این کار را چه چیزی می‌توان گذاشت؟! و البته نگاه‌های عجیب و غریب به کسی خواهیم کرد که سر ساعت رسیده و در سالن خالی و تک و تنها نشسته است! دیرتر آمدن را گاهی نشانه اهمیت خود می‌دانیم و زودتر آمدن دیگران را نشانه بی‌کلاسی آنها یا احتمالا ندید بدید بودن آنها!

با یکی از دوستانمان ساعت یازده قرار ملاقات می‌گذاریم. تازه ساعت یازده و نیم زنگ می‌زنیم که کمی دیرتر خواهیم رسید!

به نظر می‌رسد با اندک همتی می‌توان این بی‌نظمی سامان یافته و نهادینه شده را درمان کرد. هر دقیقه‌ عمری که بیهوده می‌گذرد سرمایه‌ای است که هدر می‌رود . هر دقیقه‌ دیر آمدنی که باعث معطلی چندین نفر شود،‌ حق الناسی است که در گردنه قیامت نفس ما را خواهد برید. از اکنون به فکر فردای خود باشیم!


نوشته شده در  شنبه 91/3/20ساعت  9:49 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

این حکایت کاملاً واقعی است:

برای احداث ساختمان پایگاه بسیج مسجدی که به نام قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس نامگذاری شده، دنبال زمین مناسبی بوده‌اند. زمینی که انتخاب کرده‌ بودند در تملک یک هموطن زرتشی بوده است. آن فرد حاضر می‌شود که زمین را که متراژ زیاد و موقعیت بیسار خوبی داشته با نصف قیمت برای احداث پایگاه بسیج واگذار کند به شرطی که ساختمان را به نام  او نامگذاری کنند! مسئولان پایگاه این شرط را قبول نمی‌کنند و برایش توضیح می‌دهند که این پایگاه با قدمت سی ‌و چند ساله به نام حضرت ابوالفضل بوده و خاطرات و سوابقی دارد که باید حفظ شود.

تا اینجای قضیه اشکالی ندارد. آن هموطن زرتشتی این توضیح را می‌شنود و قانع می‌شود. بر اساس رسمی در زرتشتیان اکثر کارهای خیرشان با ذکر نامشان در سنگ‌نوشته‌ای زنده نگه داشته می‌شود. آن مالک زرتشتی آن گاه پیشنهاد می‌کند که در داخل ساختمان در سنگ‌‌نوشته‌ای  از بانی زمین یاد شود. و همچنان آن مسئولان این شرط را قبول نمی‌کنند! و البته بنده هم نمی‌دانم چرا؟! و شاید بتوان رد این پیشنهاد را "کج‌سلیقگی تمام‌عیار" گذاشت.

هموطنان زرتشتی در انقلاب و دفاع مقدس مشارکت داشته‌اند و همین بنا و سنگ یادبود نه تنها عیبی نداشت، بلکه می‌توانست به عنوان یکی از افتخارات نظام از آن یاد شود.


نوشته شده در  پنج شنبه 91/3/18ساعت  10:24 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

 

هر وقت سخن از سیستم پادشاهی در انگلیس می‌شود و اینکه چرا مثلا بی بی سی به اختیارات ولایت فقیه می‌تازد و آن را استبداد می‌داند ولی حرفی از اختیارات ملکه خودشان نمی‌زند، یا چرا روشنفکران وطنی پلاس شده در انگلیس حرفی از سیستم پادشاهی انگلیس ندارند، یک پاسخ دم دستی مخالفان آن است که پادشاهی در انگلیس تشریفاتی است!

اما نمی‌گویند این چه پست تشریفاتی است که این قدر هزینه برای مردم انگلیس دارد؟! این چه پست تشریفاتی است که جناب ملکه دوازدهمین ثروتمند دنیاست؟! اصلا مگر مغز قانونگذاران آن کشور را برخی حیوانات مظلوم خورده‌اند که در سیستم حقوقی یک کشور، پست تشریفاتی وضع کنند؟!

همزمان با جشنهای شصتمین سال تاج‌گذاری ملکه، اعتراضات به سیستم پادشاهی در انگلیس بالا گرفته است. عجب مردم بیکاری هستند! برای پست تشریفاتی، تظاهرات اعلام مخالفت برگزار کرده‌اند! لابد برای گذراندن اوقات فراغت؟! و لابد اعتراض تشریفاتی به پست تشریفاتی دارند!


نوشته شده در  سه شنبه 91/3/16ساعت  10:20 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

امام جواد علیه السلام در سال 195 هجری متولد شد و در سال 203 هجری (سال شهادت امام رضا علیه السلام) در سن هفت یا هشت سالگی به امامت رسید. و این اولین بار در تاریخ اسلام و شیعه بود که چنین فرد کم سن و سالی به امامت می‌رسید. امامت یک کودک یا نوجوان برای بسیاری از مسلمانان و حتی شیعیان عجیب یا غیرقابل باور بود و بسیاری را به گمراهی کشاند؛ هر چند با مشاهده کرامت‌ها و معجزات حضرت، بسیاری به راه حق بازگشتند. شاید یکی از حکمتهای امامت حضرت در سن کم، آماده کردن شیعیان برای دوران غیبت باشد؛ دورانی که فردی پنج ساله به امامت می‌رسد و سپس از نظرها غایب می‌شود و در دوران غیبت صغری از طریق نمایندگانش،‌ پیام‌های خود را به شیعیان منتقل می‌کند. لذا بسیاری از کرامات و معجزات امام جواد علیه السلام حاکی از علم گسترده ایشان و نیز علم غیب ایشان به احوال درونی افراد و خبرهای سرزمین‌های دیگر است تا برای دیگران ثابت شود که سن کم، مانع امامت کسی که خدا او را برگزیده نخواهد بود.در این فرصت یک نمونه اعجاز و یک حدیث از ایشان را تقدیم می‌نمانم و دعوت می‌کنم که خواننده کرامات حضرت جواد علیه السلام باشید. امامی که طبق نظر برخی بزرگان، در رفع حوایج مادی زودتر شفاعت می‌کند و توصیه به توسل به ایشان در رفع حوایج مادی شده است.

یک.  قاسم بن عبدالرحمن، زیدی مذهب ، گوید: به بغداد رفته بودم. روزی دیدم مردم در حال دویدن هستند و بر بامها و مکانهای بلند بر می‌آیند و می‌ایستند. پرسیدم: چه خبر است؟ گفتند: ابن الرضا امام جواد علیه السلام است. گفتم: او را می‌بینم. دیدم بر استری سوار است و به پیش می‌آید. با خود گفتم: خدا شیعه را از رحمت خود دور کند که می‌گویند خدا اطاعت این کودک خردسال را واجب کرده است. حضرت جواد علیه السلام متوجه من شد و فرمود: ای قاسم بن عبدالرحمن ! نخوانده‌ای که خداوند متعال می‌فرماید: « أَ بَشَرًا مِنّا واحِدًا نَتَّبِعُهُ إِنّا إِذًا لَفی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ» قمر/24؛ یعنی( طایفه ثمود نیز انذارهای الهی را تکذیب کردند و گفتند:) آیا ما از بشری از جنس خود پیروی کنیم؟ اگر چنین کنیم در گمراهی و جنون خواهیم بود!با خود گفتم : به خدا این ساحر است. حضرت بار دیگر متوجه من شد و فرمود : آیا نخوانده‌ای که خداوند متعال می‌فرماید:« أَ أُلْقِی الذِّکْرُ عَلَیهِ مِنْ بَینِنا بَلْ هُوَ کَذّابٌ أَشِرٌ»قمر/25؛ یعنی: ( طایفه ثمود نیز انذارهای الهی را تکذیب کردند و گفتند: ) آیا از میان ما تنها بر او وحی نازل شده؟ نه، او آدم بسیار دروغگوی هوس‌بازی است.

با دیدن این اعجاز از عقیدة خود برگشته، شهادت دادم که او حجّت خدا بر خلق است و به امامت وی معتقد شدم. (کشف الغمّه ، ج3، ص216)

دو. مرحوم شیخ مفید رضوان اللّه تعالى علیه نقل کرده است که روزى شخصى از حضرت جواد الائمّه ، امام محمّد تقى علیه السلام سؤ ال کرد: چرا اکثر مردم از مرگ مى‌ترسند و و از آن هراسناک مى‌باشند؟
امام جواد علیه السلام در پاسخ اظهار داشت: چون مردم نسبت به مرگ نادان هستند و از آن اطّلاعى ندارند، وحشت مى‌کنند. اگر انسان‌ها مرگ را مى‌شناختند و خود را بنده خداوند متعال و نیز از دوستان و پیروان و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام قرار مى‌دادند، نسبت به آن خوش‌بین و شادمان مى‌گشتند و مى‌فهمیدند که سراى آخرت براى آنان از دنیا و سراى فانى ، به مراتب بهتر است .
پس از آن فرمود: آیا مى‌ دانید که چرا کودکان و دیوانگان نسبت به بعضى از داروها و درمان‌ها بدبین هستند و خوششان نمى‌آید، با این که براى سلامتى آن‌ها مفید و سودمند مى‌باشد؛ و درد و ناراحتى آن‌ها را برطرف مى‌کند؟ چون آنان جاهل و نادان هستند و نمى‌دانند که دارو نجات‌بخش خواهد بود.
سپس افزود: سوگند به خدایی که محمّد مصطفى صلى الله علیه و آله را به حقّانیّت مبعوث نمود، کسى که هر لحظه خود را آماده مرگ بداند و نسبت به اعمال و رفتار خود بى‌تفاوت و بى‌توجّه نباشد، مرگ برایش بهترین درمان و نجات خواهد بود.
و نیز مرگ تأمین کننده سعادت و خوش‌بختى او در جهان جاوید مى‌باشد؛ و او در آن سراى جاوید از انواع نعمت‌هاى وافر الهى ، بهره‌مند و برخوردار خواهد بود. (اختصاص، شیخ مفید، ص 55)

خداوند زیارت حضرت را در این دنیا و شفاعتش را در آخرت نصیب همه دوستدارانش بفرماید! پیشاپیش ایام رحلت معمار کبیر انقلاب اسلامی را تسلیت می‌گویم. یاد شهدای جاویدان 15 خرداد را گرامی‌ می‌دارم و میلاد امیرمؤمنان امام علی علیه السلام را تبریک عرض می‌کنم. التماس دعای ویژه از مناجاتیان ایام البیض ماه رجب دارم. یادداشت بعدی انشاء الله یک هفته بعد در چنین روزی. (چهارشنبه)


نوشته شده در  چهارشنبه 91/3/10ساعت  10:9 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()


نوشته شده در  سه شنبه 91/3/9ساعت  9:22 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

این حکایت کاملاً واقعی است:

امروز (دوشنبه) رفته بودم ثبت نام پسرم در دبستان. مدیر مدرسه گفت چند وقت پیش یکی از دانش‌آموزان که پدر و مادرش هر دو پزشک متخصص هستند، آمد پیشم و گفت می‌خواهد خصوصی صحبت کند! رفتم کناری و خواستم حرفش را بزند. آن دانش‌آموز با کلی حیا و خجالت اجازه خواست که شب بیاید خانه ما! گفت اگر اجازه بدهید حتی در پارکینگ یا حیاط خانه شما بخوابم و صبح بیایم مدرسه! خیلی تعجب کردم و علتش را پرسیدم. گفت عصر که خانه می‌روم  تا شب هنگام خوابم پدر و مادرم نیستند و برایم پرستار گرفته‌اند. من نمی‌توانم این پرستار را تحمل کنم و مجبورم بروم داخل اتاقم خود را حبس کنم.

مدیر گفت به پدر و مادرش زنگ زدم و گفتم بیایند مدرسه. جالب این که هر دو عذر شلوغی مطب و کار آوردند. گفتم باید فوری خودشان را برسانند و باز هم عذر آوردند. در نهایت مجبور شدم دروغ بگویم تا بیایند. به آنها گفتم که پای پسرشان در فوتبال از چند جا شکسته و ما هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم. باید هر چه سریع‌تر خود را برسانند! و سریع آمدند. ابتدا از دروغی که گفته بودم عذرخواهی کردم و در توضیحش گفتم چاره‌ای جز این کار نداشتم تا شما را بکشانم مدرسه!

مدیر گفت به این پدر و مادر گفتم که وضع روحی فرزندان یتیم از فرزند شما بهتر است. فکری بکنید!

خیلی از شنیدن این جریان متأثر و ناراحت شدم؛‌ نمی‌دانم چنین شتابان به کجا می‌رویم؟! ثروت و کار در خدمت انسان و خانواده است یا همه چیزمان را فدای ثروت و کار می‌کنیم؟! این آفت خطرناک، کم و بیش همه را درگیر کرده و کمتر کسی به فکر درمان است!


نوشته شده در  دوشنبه 91/3/8ساعت  9:39 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

در قضیه دادگاه اختلاس سه هزار میلیاردی، متهمان ریز و درشت پول می‌گرفتند و پول می‌دادند برای انجام کار خیر!

خدا کمک کرد که این اختلاس کشف شد و الا در چند سال آینده با این روالی که پیش گرفته بودند کار خیری برای دیگران باقی نمی‌ماند!

و بیچاره قاضی که باید این همه حرف خنده‌دار (=یا گریه‌آور) بشنود و جدی باقی بماند؛ نه بخندد نه بگرید!

اللهم اجعل عاقبه امرنا خیرا


نوشته شده در  دوشنبه 91/3/8ساعت  7:7 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

قرآن می‌فرماید (سوره اعراف، آیه 138) کسانی که گمراه شده‌اند در قیامت در محضر الهی و در جهنم عذاب، وقتی با کسانی روبرو می‌شوند که آنها را گمراه کرده‌اند، از رهبران گمراه‌کننده به خدا شکایت می‌کنند و از خدا می‌خواهند که آنها را دو برابر عذاب کند؛‌ یکی برای گمراه و گناهکار بودنشان و دیگری هم به جرم این که دیگران را گمراه کرده‌اند و باعث گناهکار شدن بقیه بوده‌اند.

این درخواست بر اساس سنت الهی و پذیرفته شده است؛ چون باید پیشگامان و رهبران کفر و خطا که دیگران را به کفر و خطا کشانده‌اند،‌ غیر از مجازات کفر و گناه خود، در ازای این رهبری کفر و گناه هم مجازات شوند. اما این تمام قضیه نیست. خدا می‌فرماید برای کسانی که در اثر پیروی از دیگران خطارکار شده‌اند هم عذاب دو برابری در نظر گرفته می‌شود!‌ اما چرا؟

پاسخ آن است که رهبری گمراهان بودن جرم است؛ رعیت آنها شدن و دنباله‌رو آنان بودن و پذیرش رهبری خطاکاران هم جرم است. اگر آن رهبران کفر و گناه چنین پیروانی نداشتند،‌ نمی‌توانستند بر حق غلبه کنند یا آن را تضعیف نمایند.

در  نتیجه در منطق قرآن هم رهبری گناهکاران جرم سنگینی است و هم همراهی با رهبران گمراهی و پذیرش ریاست آنها و دنباله‌رو آنها شدن. هر کدام در جای خود عذاب دوبرابری خواهند داشت. مواظب باشیم نه در دام پیروی از رهبران کفر و گناه بیفتیم و نه جزء رهبران گمراهی باشیم. رهبر گمراهی می‌تواند تنها یک پیرو داشته باشد.


نوشته شده در  دوشنبه 91/3/8ساعت  7:2 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

یکی از دوستان، رایانامه‌ای فرستاده که برایم جالب بود. اسمش را درسهای مداد گذاشتم که به شرح زیر است:

1 - می توانی کارهای بزرگ کنی ، اما نباید هرگز فراموش کنی دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می کند.
اسم این دست خداست ، او باید تو را همیشه در مسیر اراده اش حرکت دهد.
2 - گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی.
این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما اخر کار نوکش تیزتر می شود. پس بدان که باید رنجهایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی.
3 - مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم.
بدان که تصحیح یک کار خطا ، کار بدی نیست و در واقع برای اینکه خودت را در مسیر نگه داری مهم است.
4 - چوب یا شکل خارجی مداد خیلی مهم نیست. ذغالی که داخل چوب است اهمیت بیشتری دارد.
پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است؟

5 - و سرانجام مداد همیشه اثری از خود به جا می گذارد.

بدان هر کاری در زندگی می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری که می کنی ، هوشیار باشی و بدانی چه می کنی.


نوشته شده در  یکشنبه 91/3/7ساعت  9:56 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]