یادداشت زیر را چندی پیش نوشتم و چون همچنان تازه است، مناسب دیدم آن را یادآوری کنم. طبق قوانین آموزشی وزارت علوم، تحصیل در دوره دکتری تمام وقت است و دانشجو همزمان با تحصیل، اجازه ندارد در هیچ شغلی فعالیت کند. دانشگاهها در حین ثبت نام ترم اول دکتری، تعهد سفت و سختی در این باره از دانشجو می گیرند. به استناد به همین قانون، شخصاً دو سال از کار قراردادی کنار کشیدم و علاوه بر استعفا از پست مدیریتی، هر گونه ارتباط شغلی را با محل کار قطع کردم. این قانون را به یاد داشته باشید! ادامه مطلب...
سالیانی بود که در یک مجموعه اداری ـ فرهنگی، همه کارمندان ماشین خود را در یک محوطهای پارک میکردند که کفاف پارک همه ماشینها را نمیداد؛ طبعاً هر کسی که دیرتر میرسید (که معمولاً مدیران در وقت مقرر در محل کار حاضر نمیشوند!)، مجبور بود ماشینش را در کنار خیابانهای اطراف پارک کند. یادآوری میکنم نه مدیر و نه کارمند این مجموعه هستم!
چندی است تدبیری کاملاً غیر اخلاقی در این مجموعه صورت گرفته که نامش را "آپارتاید یا تبعیض نژادی مدرن" گذاشتهام. چنین به تصویب رسیده که پارکینگ به دو قسمت مساوی (!) تقسیم شده و یک قسمت اختصاصی پارک ماشین مدیران و قسمت دیگر، پارکینگ کارمندان باشد!
نمیدانم این ابتکار ضد اخلاقی از کدام مدیری بوده؛ اما قطعاً برخاسته از روحیه نخوت و خودبزرگبینی خاص برخی مدیران در جامعه ایران است که متأسفانه افراد دارای این تفکر کم هم نیستند.
تأسف بیشتر وقتی است که بدانیم این مجموعه فرهنگی و مدیرانی با این طرز فکر، قرار است از کسانی باشند که وظیفه دارند فرهنگ اسلامی را به جامعه منتقل کنند! و البته هر چه مقاومت کردم که اسم آن مجموعه را نگویم، نتواستم خود را قانع کنم؛ آن مجموعه، مجموعهای است که (1) مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیمای جمهوری اسلامی، (2) دانشکده صدا و سیما، (3) صدا و سیمای مرکز قم و (4) رادیو معارف در آن مستقر است!
این همه مجموعه فرهنگی و دیدن و شنیدن این روحیه و طرز فکر، چیزی جز تأسف برایم به همراه نداشت؛ خدایا ما را از خودخواهی مصون دار. و درود بر نلسون ماندلا. آمین یا رب العالمین.
دولت حاضر نشد گندم کشاورزان را به قیمت متعادل خریداری کند و پس از کلی منت گذاشتن، بالاخره هر کیلو گندم را 405 تومان قیمت گذاشت! کشاورزان هم گندم را به خوراک دام تبدیل کردند و به مراکز فروش دولتی نبردند! و اکنون محتاج گندم وارداتی به دوبرابر این قیمت هستیم. (لینک) چند روز پیش روز جشن خودکفایی گندم بی سر و صدا گذشت!
اکنون دولت در حال چانهزنی با پاکستان است؛ دولت که گندمش را آفت زده خوانده بود، (لینک) راضی به خرید شد! و وقتی قیمت312 دلار پاکستانیها برای هر تن گندم را بالا دانست،(لینک) به هر تن 300 دلار راضی شد! و این قیمت با دلاری که خود دولت به مردم میدهد (نرخ اتاق مبادله ارزی)، یعنی هر کیلو حدود 750 تومان! آن هم بدون کرایه حمل و بیمه و کلی هزینه جانبی دیگر از مقدمات خرید تا انبار در مراکز و سیلوها. هزینههایی که کشاورزان ایرانی به طور طبیعی ملزم بودند خودشان بپردازند!
یعنی دولت گندم ایرانی را در محل انبارهای خودش، حاضر نشد بیش از چهارصد تومان بخرد و اکنون با کلی تحقیر و منت، همان گندم را به دو برابر قیمت میخرد؛ و این یعنی خیانت به سرمایه ایرانی، خیانت به کشاورز ایرانی، خیانت به شعور ایرانی! و ننگ بر این برنامهریزی و عاملانش!
در جلسهای به عنوان مستمع شرکت کردم. طبق برنامه، دو سخنران داشت؛ یکی سخنرانی علمی که در اطلاعیهها اعلام شده بود و دیگری سخنرانی سیاسی که اعلام رسمی نشده بود اما در سین برنامه بود! طبعاً سخنران دوم از سیاسیون بود.
برگزارکنندگان جلسه احتمال میدادند با وجود قرار قبلی و تأکیداتی که داشتهاند، سخنران دوم به هر دلیل (اعم از خلوتی احتمالی سالن تا مناسب نبودن فضای سیاسی یا سایر اشتغالات سیاسی) حضور پیدا نکند؛ لذا برای فرض عدم حضور ایشان، حتی سخنران جایگزین هم تدارک دیده بودند که در جلسه حضور داشت.
و البته، سخنران دوم ده دقیقه قبل از زمانی که برای آغاز صحبت ایشان تدارک دیده شده بود، در جلسه حاضر میشود و طبق برنامه در زمان مقرر صحبت خود را شروع میکند. تا اینجای قضیه کاملاً طبیعی است.
اما نکته در اینجاست که خطیب محترم چند بار در صحبت خود تصریح میکند که برنامه صحبت نداشتم و فقط قصدم شرکت بود و پیشنهاد صحبت، کاملاً غیرمترقبه بود! حتی تعبیر کرد که "غافلگیر" شدم! و البته چشمان من و برخی که از برنامه اطلاع داشتند، گردتر از دوچشمی که در بالای یادداشت است!
و جالب اینکه خطیب محترم در صحبتهای خود گلایه کرد که چرا اخلاق در جامعه کمرنگ شده است؛ و شاید هم میخواست در سالگرد فتنه عاشورا که هنوز از آن تبری نجسته یا جسته و من خبر ندارم، اشارهای به حربه دروغ داشته باشد که مجلس را مناسب ندید! ( البته و صد البته، شاید!)
نمیدانم که اسم این کار در عالم سیاست چیست؛ اما امیدوارم در بقیه برنامهها و مدیریتها اینگونه "غافلگیر" نشوند. ان شاء الله
آن گاه که سپاه عمر سعد بین حضرت و خیمهگاه فاصله انداخت، به سوی خیمهها یورش برد. امام به آنها فرمود که: إن لمیکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا أحرارا فی دنیاکم. (بحار الانوار، ج 45، ص 51)
معمولاً چنین ترجمه میشود که اگر از قیامت نمیترسید. در حالی که "لاتخافون" به معنای " نمیترسید" است و "کنتم لاتخافون" به این معناست که " اگر همچنان از مرگ نمیترسید" در واقع امام با این جمله به این نکته اشاره دارد که آل ابوسفیان هیچ گاه به دین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ایمان نداشته است.
یعنی ابوسفیان و معاویه در جریان فتح مکه ایمان نیاوردند، بلکه با تظاهر به اسلام، جان خود را حفظ کردند. امام علی علیه السلام با اشاره به ادعای اسلام این افراد میفرماید:
فوالذی فلق الحبه و برء النسمه ما أسلموا و لکن استسلموا و أسروا الکفر فلما وجدوا أعوانا علیه أظهروه (نهج البلاغه، نامه 16)
سوگند به کسی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید، آنها اسلام نیاوردند بلکه با اظهار اسلام، پوششی برای حفظ جان خود ساختند و کفرشان را مخفی کردند. آن هنگام که یارانی یافتند، آنچه در دل داشتند، آشکار کردند!
یعنی غیرخودیهایی که یک عمر مسلمانان را بازی داده بودند، به مدد سادگی برخی دیگر، بالاخره ضربه کاری خود را بر پیکر امت اسلام وارد کردند. و اگر مسلمانان صدر اسلام توان تشخیص خودی و غیر خودی داشتند، هرگز به چنین عاقبتی گرفتار نمیشدند.
کارهای فرهنگی در هر گرایش و جهتی که باشد، دیر به محصول مینشیند. فعالان فرهنگی نباید از تلاش یک روزه و چند روزه خود و حتی تلاش یک یا چند ساله خود، انتظار داشته باشند که نتیجه را به چشم خویش و در زمان خویش مشاهده کنند.
این نکته هم درسی از واقعه عاشوراست و هم عبرتی از آن. درس است از آن جهت که قیام امام حسین علیه السلام و حادثه عاشورا باعث شد در زمان امام صادق علیه السلام (حدود شصت سال بعد)، بنیامیه ریشهکن شود!
و عبرت است از آن جهت که عاشورا محصول توطئه و خیانت سقیفه است. قافلهدار کاروان اسیران هنگام حرکت دادن از کربلا به سمت کوفه درخواست میکند که از کنار قتلگاه عبور داده شوند. حضرت زینت کبری سلام الله علیها وقت چشمشان به بدن خونین و خاکآلود و پر زخم و بیسر برادرش افتاد، سخنانی فرمود که مشهور است: هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الاعضاء. در ادامه این سخن تعبیر عجیبی نقل شده است. حضرت زینب سلام الله علیها ادامه دادند: جانم به قربان کسی که سپاه و خیمهگاهش در روز دوشنبه ترور و غارت شد. (بحار الانوار، ج 45، ص 59)
طبق نظر مشهور مورخان، حادثه کربلا در روز جمعه اتفاق افتاده است. اما چرا حضرت زینب کبری میفرماید در روز دوشنبه؟! در پاسخ به این سؤال گفتهاند که سخن حضرت به توطئه سقیفه اشاره دارد که در روز دوشنبه اتفاق افتاد؛ یعنی محصول خیانت فرهنگی و دینی سقیفه در سال دهم هجری، در عاشورا در سال شصت هجری درو شد!
در بحث رابطه دین و سیاست، برخی اظهار میکنند که این دو ارتباطی با هم ندارد و اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حکومت تشکیل داد، یک کار شخصی و به خاطر فراهم بودن شرایط آن بود و ربطی به جنبه نبوت حضرت رسول اکرم ندارد!
در پاسخ به این ادعا، جوابهای متعددی گفته شده است؛ از جمله این که بخش بسیار زیادی از احکام و قانونهای اسلام که در قرآن بر آن تصریح شده، جز با وجود حکومتی که بر مبنای دین تشکیل شده باشد، امکان ندارد.
پاسخ دیگری که مناسب این ایام است آن که: اگر این ادعا درست باشد، چه تحلیلی برای قیام امام حسین علیه السلام دارند؟! در مکتب کسانی که ادعای فوق را مطرح کردهاند، نه تنها امام حسین علیه السلام نباید قیام میکرد؛ بلکه باید ممنون حوادث روزگار میبود که هیچ شانسی برای حکومت ایشان باقی نگذاشته بود!
قیام حضرت و سخنان ایشان در طول مسیر از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا به خوبی روشن میکند که امام هر چند حکومت هم نداشته باشد و نتواند احکام الهی را اجرا کند، در برخی زمانها، برای انجام وظیفه اجتماعی خود لازم است دست به کار شود؛ هر چند رسیدن به نتیجه، در گرو فدا شدن خود و عزیزاتش باشد.
قیام عاشورا نشان داد که دین و سیاست، چنان به هم پیوسته است که بدون سیاست، پای اجرای دین و احکام آن میلنگد؛ بلکه بدون سیاست، پای اجرای احکام دین، توان حرکت ندارد.