سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چندی پیش یکی از دوستانم در وبلاگش، در تذکری بر اساس رسالت امر به معروف و نهی از منکر، به پوستر نمایشی با موضوع مذهبی اشکال کرده بود؛ که در آن پوستر، زمینه و تصویر اصلی، عکس زنی بود که از قضا جوراب به پا نداشت! (و اشکال را همین دانسته بود). و در ادامه، فتاوای مراجع معظم تقلید درباره ضرورت پوشش پا برای زنان را نقل کرده بود.

این تذکر باعث دو دسته واکنش شده بود؛ برخی به صورت رسمی در وبلاگشان (با تعابیر ضمنی) این تذکر را محکوم کردند یا کج‌سلیقگی دانستند و ارزش هنری نمایش محل بحث را در تبلیغ دینی ستودند.

بعضی دیگر هم (چنان که نویسنده وبلاگ، برخی نظرات وبلاگ را با ادعای سانسور تعدادی از فحشهای بسیار زشت آن، برایم فرستاده بود)، با فحش‌های رکیک که قلم از بازنوشت آنها شرم دارد، با سوءاستفاده از اسم هنر و هنرمند و هنردوست و هنرفهم، از این انتقاد برآشفتند و نویسنده تذکر را به عدم فهم صحیح از هنر متهم کردند و هر چه خواستند فحش نثار خودش و اطرافیانش کردند! و در نتیجه آخرت خود را خراب یا خراب‌تر(!) نمودند. (ادامه مطلب را ببینید). ادامه مطلب...

نوشته شده در  یکشنبه 91/9/19ساعت  11:45 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

 

امروز پس از درس خارج فقه آیت الله شاهرودی با یکی از دوستان صحبت می‌کردم. گفت: در میان شاگردان استاد، حداقل چهار نسل استاد و شاگرد حضور دارند! یعنی چند تن از استادان رفیق ما و استاد استادان ایشان و البته چند شاگرد ایشان در کنار هم در درس یک استاد حضور داشتند.

خصوصیت دروس خارج فقه و اصول حوزه‌ها این است که محدود به سال و سن نیست و چنین است که حوزه در فقه و اصول استنباط فارغ التحصیل ندارد؛ بلکه کسانی به میزانی از تحصیل بسنده می‌کنند و به فعالیتهای علمی و تبلیغی مشغول می‌شوند.

با این وجود، و حضور طولانی مدت در درس‌های خارج و با آشنایی (و تسلط) بر شیوه و منابع اجتهاد و احاطه بر نظرات کارشناسان مختلف، خیلی‌ها دست به فتوا نمی‌شوند و احتیاط می‌کنند یا مقلدند! اما کسانی از گرد راه نرسیده، دست به فتوا هستند و عملکرد مراجع را زیر تیغ انتقاد می‌برند.

جالب اینکه کسانی اصلاً زحمت راه را هم بر خود هموار نمی‌کنند و از دور هر چه دل تنگشان می‌خواهد نثار استنباط و اجتهاد در حوزه می‌کنند؛ گویا اساتید و محصلان حوزه، در کلاس‌ها جوک می‌گویند و می‌شنوند!


نوشته شده در  یکشنبه 91/9/19ساعت  8:32 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

طرح ابتکاری رد اعتراض به ستاره‌دار شدن دانشجویان ایران مصوبه دولتی که خود را حامی دانشجویان می‌دانست، در دولت رقیبش خنثی شد. قابل توجه ویژه! (لینک خبر)


نوشته شده در  شنبه 91/9/18ساعت  3:42 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

هر ساله، جمعی از نخبگان رشته تجربی کشور پس از شکست غول کنکور، جذب دانشکده‌های داروسازی می‌شوند و پس از پنج ـ شش سال به عنوان "داروساز" فارغ التحصیل می‌شوند. و البته پس از آن سرازیر بازار کار می‌شوند؛ که همان داروخانه‌های کشور باشد.

جمع بسیار محدودی از این گروه،‌ پس از در قبولی در آزمون تخصص، در یکی از رشته‌های تخصصی داروسازی مشغول تحصیل می‌شوند. این گروه، غالباً به عنوان عضو هیأت علمی مراکز آموزشی یا تحقیقاتی یا متخصص در صنایع داروسازی، در کارخانه‌ها مشغول کار می‌شوند.

ابهامی که برایم پیش آمده این است که آیا نمی‌توان تدبیری کرد که نخبگان کشور را با عنوان "دکترای داروساز" به "دارو فروشی" مشغول نکرد؟! حتماً می‌دانید که غالباً از هر صد نسخه،‌ یک نسخه هم به داروی ساختنی و ترکیبی نمی‌رسد که "داروساز" در عنوان خودش کار کند. توضیح دارو برای مراجعان هم که غالباً صورت نمی‌گیرد؛ البته بر فرضی که دکتر داروساز در داروخانه، حضور داشته باشد.


نوشته شده در  شنبه 91/9/18ساعت  8:46 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

 

طرح فوق، نمایی ساده از ابتدا تا پایان زندگی دنیوی بسیاری از ماست؛ همان که خدا در قرآن (سوره حدید، آیه 20) می‌فرماید:

اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلاد

بدانید که زندگى دنیا [که دارنده‏‌اش از ایمان و عمل تهى است،] فقط بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشی‌تان به یکدیگر، و افزون خواهى در مال و اولاد است.


نوشته شده در  پنج شنبه 91/9/16ساعت  4:3 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

جایگاه دانشجو در میان بسیاری از مسئولان کشور ما، شبیه جایگاه قرآن است برای بسیاری از مردم؛ از قرآن مدح می کنیم به شرط آنکه داخل پوشش خودش باشد و بر لب تاقچه ها، نه آن که ملزم به رعایت دستوراتش باشیم!

خیلی‌ها از حرف دانشجو و انتقاد دانشجو به عظمت و تکریم یاد می‌کنند و از جلسات گفتگوی صریح رهبری و دانشجویان به بزرگی یاد می‌کنند؛ اما تحمل یک انتقاد ساده دانشجویی را ندارند!

اگر هم جمعی دانشجویی تشکیل می‌دهند کاملاً مدیریت شده، افراد خاصی  را دعوت می‌کنند تا مبادا انتقادی به گوش‌شان و گوشه قبایشان برسد! و فقط چنین جمعهایی تشکیل می‌دهند که مثلاً "ولایتمداری" خودشان را نشان دهند! آنهایی که دنبال این حرف نیستند که تکلیفشان مشخص است!

یادم هست در یکی از یادداشت‌های وبلاگ، پس از دستور صریح رهبری بر حضور مسئولان در دانشگاه‌ها، نوشتم که فکر نمی‌کنم اتفاق تازه‌ای بیفتد! و پس از چندین ماه، معلوم شد که این حدس، بی‌راه نبوده است.

شانزده آذر، روز دانشجو و یاد دانشجویان شهید را با صلواتی گرامی می‌داریم و از استفاده‌کنندگان ابزاری از نام دانشجو، هر که باشد، برائت می‌جوییم!


نوشته شده در  چهارشنبه 91/9/15ساعت  12:1 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

خداوند در توصیف قوم بنی اسرائیل و چگونگی رفتار آنها با انبیاء و مبلغان دینی می‌فرماید: ارسلنا الیهم رسلاً کلما جاءهم رسول بما لاتهوی انفسهم فریقاً کذبوا و فریقاً یقتلون (سوره مائده، آیه 70) یعنی: پیامبرانى به سوى ایشان فرستادیم؛ هرگاه پیامبرى احکام و قوانینى برای مردم می‌آورد که مطابق میل‌شان نبود، آنها گروهى از پیامبران را تکذیب کرده و گروهى را می‌کشتند!

این سنت مربوط به گذشته و منحصر در قوم بنی‌اسرائیل نبوده است. قرآن تهدید و فشار مخالفان دعوت حق را همیشگی می‌داند و از کسانی که پیام‌های الهی را ابلاغ می‌کنند، می‌خواهد که فقط از خدا بترسند (مائده / 44) و از تهدید و فشار مخالفان حق، هراسی به دل نداشته باشند! (احزاب / 39)

بر این اساس، مبلغان دینی ابتدا باید همه تلاش خود را برای رسیدن به معرفت صحیح از دین و ارزشهای دینی به کار گیرند؛ و آن گاه در عرصه تبلیغ، به یاد داشته باشند که تکدیب و توهین طبیعی است؛ به تعبیر قرآن در انتظار کشته شدن نیز باید بود!

و البته نرمی در سخن گفتن و مهربانی در مقابل اهانت، یکی دیگر از روش‌های دعوت دینی انبیاء است که نباید از آن هم غفلت کرد. از دیدگاه قرآن اصول دیگری نیز در تبلیغ دینی وجود دارد که اگر فرصتی شد، خواهم نوشت.


نوشته شده در  چهارشنبه 91/9/15ساعت  10:14 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

چندی پیش درباره معماران اندیشه دینی در دوران اصلاحات نوشتم و به خیلی‌ها برخورد. اما "هر دم از این باغ، بری می‌رسد"! آیا می‌توان سکوت کرد؟! قصد شماتت دیگران ندارم؛ فقط از عملکرد خودم دفاع می‌کنم.

یادم است در اوایل دوران اصلاحات در سال 78 در اثر فراوانی و عمق فاجعه رفتارها و مقالات ضد دینی در فضای مطبوعات و هنر کشور، مجلس قصد استیضاح وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی کرد؛ بگذریم از این که با دفاع جانانه رئیس جمهور اصلاحات و البته کم‌اطلاعی برخی از نمایندگان در حوزه اندیشه دینی در مقوله هنر، استیضاح رأی نیاورد و جناب مهاجرانی همچنان "وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی" اصلاحات باقی ماند.

در آن زمان، در مقاله‌ای با عنوان "سنت و سیره اسلامی در برخورد با هنرمندان چیست؟" و با عنوان مقدماتی " سخنی با وزیر محترم فرهنگ وارشاد اسلامی" (که روزنامه "جمهوری اسلامی" کلمه "محترم" را از آن حذف کرد!) به مباحث تاریخی و استنادات دینی ایشان پاسخ دادم؛ (ر. ک: روزنامه جمهوری اسلامی، 23 اردیبهشت 1378، ص 15) و در اثر چاپ یک مقاله علمی ـ انتقادی از یک طلبه معمولی، چه لطفها از اصلاحاتی‌ها که شامل حالم شد!

مهاجرانی آن روزها با امروز که از عالمان وهابی تجلیل می‌کند و صوت قرآن‌شان را "طنین وحی" می‌داند(!)، (لینک) برای من فرقی نکرده است؛ بلکه فقط آنچه در دل داشتند و با لطایف الحیل بیان می‌کردند و عده‌ای را فریب می‌دادند، امروز با صراحت بیشتری مطرح می‌کنند؛ باز هم رحمت بر کسانی که یا رومی روم‌اند، یا زنگی‌ زنگ! و مخاطبانشان را بازی نمی‌دهند.

جناب مهاجرانی از این همه صراحت ممنونم؛ که هیچ راه توجیهی برای کسانی که سرشان زیر برف است، باقی نگذاشتی! باز هم ممنون! و به تصریح خودتان (لینک نمونه) و همفکران‌تان (لینک نمونه) صد رحمت بر آن یک ذره شیر خر که خوردی و سیاستی که آموختی!


نوشته شده در  سه شنبه 91/9/14ساعت  11:3 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

سایتهای خبری را مرور می‌کردم. به مناسبت دهم آذر، سالروز شهادت آیت الله مدرس، همه از ایشان و فضایلشان گفته بودند و به آن افتخار کرده بودند؛ مخصوصاً کسانی که قبای نمایندگی بر تن دارند.

از ویژگی‌های مرحوم مدرس گفته بودند که اصلی‌ترین‌اش، تفکر مکتبی و دینی، شجاعت، تواضع و ساده زیستی بوده است!

اما از افتخار به مرحوم مدرس تا عمل بر اساس منش و رفتار این الگوی جاودانه خیلی فاصله است. فقط به عنوان مثال یک نمونه کوچک عرض می‌کنم؛

چند نماینده مجلس را سراغ دارید، که با این همه دغدغه در منصب نمایندگی، از رانت نمایندگی در مسائل اقتصادی بهره نگرفته باشد؟! آیا مرحوم مدرس اینگونه بود؟! در ادامه چند نکته از اندیشه و چند خاطره از مرحوم شهید آیت الله مدرس تقدیم می‌شود: ادامه مطلب...

نوشته شده در  دوشنبه 91/9/13ساعت  4:53 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

فکر می‌کنم غالب افرادی که با خرید سر و کار دارند به موضوع زیر برخورده‌اند و به تناقض و پارادوکس رفتاری برخی از فروشندگان رسیده باشند:

وقتی جنسی گران می‌شود، اغلب مغازه‌دارها حاضر نیستند آن را به قیمت قبلی بفروشند و می‌گویند: ما باید همان کالا را با قیمت گران بخریم و اگر بخواهیم کالای موجودی قبلی را با قیمت قبلی بفروشیم، پس از چند سال سرمایه‌مان صفر می‌شود! جدای از این که می‌گویند ما جنس را به قیمت روز می‌فروشیم؛ که عین انصاف است! به نظر اولیه، ادعای بسیار روشن و قابل دفاعی است. اما ...

اما... اگر جنسی ارزان شود (که کمتر اتفاق می‌افتد؛ بلکه وقتی قیمتی مثلاً 80 درصد بالا می‌رود و 30 درصد پایین می‌آید)، همان فروشندگان محترم حاضر نیستند جنس را به قیمت روز بفروشند و می‌گویند ما گران‌تر خریده‌ایم و تا موجودی‌مان تمام نشود و به قیمت جدید خرید نکنیم، قیمت را به نرخ روز تبدیل نمی‌کنیم!

مشکل اصلی آن است که دو طرف این ادعا را چگونه با هم جمع کنیم؟! اینجاست که به مثال معروف شتر مرغ می‌رسیم که وقت کار و بار، مرغ است و وقت تخم، شتر است! (هر چند این هم تهمتی به شترمرغ است و اقدامات اساسی در راستای اثبات مرغ بودن دارد!)


نوشته شده در  دوشنبه 91/9/13ساعت  9:59 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]