سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در جایی به نقل از یکی از بزرگان جریان اصلاحات, خواندم که فرموده بودند:

بزرگترین آفت زندگی ‌اجتماعی ‌انسان، استبداد‌ و ‌خودکامگی است.

این جمله در جای خود کاملاً درست است و ان شاء الله بودار نیست. اما, نمیدانم این سخن از کشفیات جدید ایشان در مطالعات اجتماعی است یا دیر زمانی است که به آن رسیده اند؟

اگر تازه به این نتیجه رسیده اند, امیدواریم اگر بخت قدرت, دوباره به ایشان یا جناحشان اقبال کرد, این سخن نغز را فراموش نکنند!

و اگر دیر زمانی است که به چنین محتوایی اعتقاد دارند, پس چرا در هنگام عمل و داشتن قدرت, اصحاب خود را از ابتلا به این آفت منع نکردند؟!


نوشته شده در  شنبه 91/8/20ساعت  4:21 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

آیت الله صافی گلپایگانی در مراسم تجلیل از مرحوم آیت الله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی, حاضر نمیشوند قبل از قرائت پیام مقام معظم رهبری سخنرانی کنند؛ (لینک خبر) 

این اقدام مهم و کاملاً معنادار مثل بسیاری دیگر از حمایتهای مراجع معظم تقلید از نظام و مقام معظم رهبری, توسط کسانی که شعار آزادی بیان آنها کوش فک را کر کرده, دیده و شنیده نمی شود و بهتر آن که بگوییم سانسور میشود. چرا؟!


نوشته شده در  شنبه 91/8/20ساعت  4:13 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

مرز شوخی و لودگی چیست؟ آیا میتوان خنده ای بر لبها نشاند, بدون این که گرفتار لودگی یا مسخره کردن یا توهین به دیگران شد؟! متأسفانه در بین بسیاری از ما بین شوخ طبعی و آفاتی که شمردم  رابطه لزومی برقرار است و قدرت تفکیک این دو را از هم نداریم.

در وبگردی به خاطراتی از جناب آقای رسولی محلاتی از شهید آیت الله سعیدی برخوردم که می تواند الگوی خوبی برای تمایز بین شوخی و آفتهای منفی آن باشد. (شهید سعیدی از شهدای پیشتاز انقلاب اسلامی است که بر اثر شکنجه های وحشیانه ساواک  مظلومانه به شهادت رسید. مقبره ایشان در قبرستان وادی السلام قم, چند سالی است از غربت خارج شده, اما همچنان از حیث حضور و عرض ارادت و فاتحه, غریب مانده است!):
آیت‌الله رسولی محلاتی
:  مرحوم شهید سعیدی خیلی شوخ و شیرین و مزّاح بود. در درس امام هم گاهی اشکال می‌کرد. یادم هست یک روز اشکال کرد و امام جوابش را دادند و باز یک چیزی گفت و امام فرمودند: «آقا را ببین! ما سپر را روی سر گرفته‌ایم و آقا شمشیر را به پا می‌زند». یعنی حرفش بی ارتباط است! ایشان هم معطل نشد و گفت: «قاعده‌اش همین است! وقتی شما سپر را به سر می‌گیرید، من باید شمشیر را به پا بزنم دیگر».
مرحوم سعیدی از شاگردان خوب امام بود. وقتی پدر ایشان فوت شد، شاگردها به امام عرض کردند که پدر آقای سعیدی فوت کرده است و اگر اجازه بفرمایید برای تسلیت در خدمت شما برویم منزل ایشان. امام گفتند: «بسیار خوب». با امام رفتیم و آقای سعیدی -خدا رحمتش کند- چای آورد. امام معمولاً چای نمی‌خوردند. ظرف پرتقال وسط اتاق بود و مرحوم سعیدی آورد و تعارف کرد و امام گفتند: «میل ندارم». ایشان هم یک پرتقال برداشت و با یک مداد آورد پیش امام و گفت: «چای که نخوردید، پرتقال هم که نمی‌خورید، پس لااقل امضا بفرمایید که رؤیت شد!» با این‌ که خودش صاحب عزا بود، از این شوخی‌ها هم می‌کرد. (لینک منبع مطلب)


نوشته شده در  پنج شنبه 91/8/18ساعت  11:21 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

در آیه 98 سوره انبیاء در خطابی از خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به بت پرستان می خوانیم:

انکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم انتم لها واردون؛ به راستی شما و آنچه آن را به غیر از خدا می پرستید مواد آتش جهنمی هستند که به آن وارد خواهید شد.

بر اساس این آیه چیزهایی که غیر خدا متعلق پرستش باشند, در آتش جهنم خواهند بود. ممکن است کسی اشکال کند که با این فرض, حضرت عیسی علیه السلام هم (العیاذ بالله) در آتش جهنم است, چون مورد پرستش مسیحیان بوده. پاسخ به این اشکال چیست؟ آیا در بیان قرآن مسامحه یا نقدی وجود دارد؟!


نوشته شده در  چهارشنبه 91/8/17ساعت  9:51 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

چند روز پیش, دوستی از دوستان دو آتشه سیاسی را دیدم. صحبت از اوضاع اقتصادی و اجتماعی این روزها و البته رئیس جمهور شد. او که روزگاری در صف حامیان رئیس جمهور بوده و به آن شهره شده بود, گفت: این روزها کمتر میان مردم و در اجتماعات حاضر میشوم؛ چون حرفی برای دفاع ندارم!

به او گفتم: هر چند عجیب است؛ اما هنوز هستند کسانی که دو آتشه از همه تصمیمات رئیس جمهور دفاع می کنند! گفت: آنها چه اعجوبه ای هستند؟!

و البته به او گفتم: سکوت و کناره گرفتن شما جز فرار از واقعیت نیست! خوب است آن چنان که دفاع می کردید, در صحنه بمانید و البته تفاوت "دفاع از گفتمان" و "نقد عملکرد" را تبیین کنید. به نظرم, این تفاوت ظریف و البته بنیادی, فاصله راه انقلابیگری از بیراهه سیاست بازی است.


نوشته شده در  سه شنبه 91/8/16ساعت  7:38 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

سال گذشته برای طی مراحل اداری فراغت از تحصیل, نیاز به استخراج مقاله علمی پژوهشی از پایان نامه بود. مقاله را با عنوان " نقد طرح عدالت به مثابه قاعده فقهی" استخراج کردم و برای یکی از اساتید پایان نامه فرستادم. ایشان در حاشیه مقاله چنین درج کردند:

سلام جناب پورروستائی. این مقاله انصافا به درد  نمی خورد و خیلی کار دارد که حتما باید انجام شود ولی من فعلا وقت این کار را ندارم. فعلا این را ارسال می کنم بدهید به آقای ... تا گواهی  را صادر کند و باید حتما اصلاح شود که آبرومند باشد. ممنون

قرار شد شش ماه بعد مقاله را دوباره ارسال کنم تا استاد محترم نظر بدهند. همان مقاله بدون تغییر حتی در یک کلمه مجدداً برای ایشان ارسال شد. همان استاد در حاشیه همان مقاله برای مجله ای که قرار است آن مقاله را چاپ کند, نوشتند:

سلام. البته بنده در منتهای دلم با نتیجه گیری همدلی ندارم. اما از طرف دیگر کلیه اشکالات بر این تقریر از عدالت وارد است امکان تفسیر جدید از عدالت هم فعلا از دست رفته است. گذشته از اینکه اقای پورروستائی را نیز موافق یافتم مع ذلک کله چاپ مقاله بلا مانع است. تغییرات جزئی در متن داده شده است که اصلاح نهائی آن از طرف بنده تلقی میشود و چاپ آن بلامانع است. ممنون

نمیدانم نظر اول استاد را عالمانه بدانم یا نظر دوم را؟! و نمیدانم چه چیزی سبب فاصله بسیار زیاد قضاوت در یک موضوع و یک محتوا شده است؟!  تذکر ضروری این که تغییرات جزئی استاد محترم, منحصر در اصلاح سه اشتباه تایپی بود!


نوشته شده در  دوشنبه 91/8/15ساعت  5:35 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

زیاد شنیده شده که برخی برای اثبات وظایف زن در خانواده به احکام فقهی استناد میکنند و بر اساس آن،  به زن حق میدهند که مثلاً در مقابل شیر دادن فرزند،  درخواست مزد کند یا اینکه بر اساس احکام فقهی،  زن حق دارد که آشپزی نکند و البته بر اساس قوانین شرعی اسلام،  شوهر حق چنین دستورهایی ندارد!

و گاهی شنیده میشود که زنانی بر استیفای تمام حقوق شرعی خود اصرار دارند!

اما به نظر میرسد چیزی که با آن نهاد خانواده و کانون زندگی،  گرم و پویا می شود،  تأکید سرسختانه بر استیفای حقوق نیست؛ بلکه تفاهم و اخلاق است که می تواند زندگی فردی و خانوادگی و حتی اجتماعی انسانها را اداره کند. حقوق،  مرز حداقلی زندگی است؛ اما اخلاق و تفاهم،  راه تداوم حیات عاطفی خانواده و اجتماع است!

اصرار بر حقوق به جای اخلاق و تفاهم،  در خانواده و اجتماع یکی از انحرافات اساسی در سبک زندگی اسلامی است. فقط به اشاره ای اکتفا می کنم و آن اینکه که اگر مثلاً زنان بخواهند بر اساس تأکید بر حقوق پیش گفته،  زندگی خانوادگی خود را اداره کنند،  آیا آن وقت مردان هم حق نخواهند داشت که بر اساس همان شرع حقوق خود را مطالبه کنند و بر تعدد زوجات پای بفشارند؟! و آیا در این صورت،  کانون خانواده گرم و پر از عاطفه خواهد ماند؟!

قطعاً به جای آن که حقوق را در خانواده و اجتماع بر سر هم بکوبیم،  میتوان با مدارا و اخلاق،  راه بهتری در پیش گرفت!


نوشته شده در  دوشنبه 91/8/15ساعت  4:0 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

در چند روز مانده به پیروزی انقلاب, اداره امنیت شهر اردکان به دست نیروهای انقلابی بود و عملاً شهربانی آن روز از مرحوم آیت الله خاتمی که روحانی بزرگ شهر بود, دستور می گرفت و حساب می برد.  در یکی از همان شبهای اول, دزد به وسایل داخل چند ماشین دستبرد می زند! از جمله این ماشینها, ماشین پدرخانم بنده بوده است. ایشان صبح اول وقت به شهربانی می رود تا اطلاع دهد و درخواست پیگیری کند.

در همان بدو ورود  به طعنه به او می گویند که چرا آمده ای شهربانی؟! برو به حوزه علمیه اطلاع بده!

پدر خانم بنده هم می رود حوزه و یکی از روحانیون حوزه پس از اطلاع از ماجرا بلافاصله توصیه می کند که به منزل مرحوم آیت الله خاتمی برود و جریان را اطلاع دهد. ایشان می گوید صبح اول وقت رفتم و درخواست ملاقات با آیت الله خاتمی کردم. پس از آن که خدمتکار منزل, درخواست مرا رساند مرحوم آیت الله خاتمی با صدای بلند مرا دعوت به خانه کرد.

پس از آن که به کاسه آشی مهمان شدم, علت حضور را پرسید و پس از اطلاع, بلافاصله به رئیس شهربانی زنگ زد و با عصبانیت نکاتی را به آنها گفت. از همان ساعت, تا چند روز رئیس و درجه داران شهربانی آن روز دنبال من بودند تا رضایتم را جلب کنند تا دوباره نزد  آیت الله خاتمی نروم و البته هیچ کسی حاضر نبود که قبول کند که مرا به حوزه علمیه ارجاع داده اند!

پس از شنیدن این خاطره, به یاد جریانات اختلافات اخیر افتادم و تذکر حضرت آقا! که هیچ کسی حاضر نیست بپذیرد که اختلافات را میدانی کرده است؛ روندی که همه به آن اعتراض داشتند و البته همه هم به آن دامن می زدند! خدا را شکر که فعلاً و ظاهراً این جریان به پایان رسیده است!


نوشته شده در  پنج شنبه 91/8/11ساعت  10:44 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

غدیر، برکه‌ای است که جهانی و ابدی شده است و پیام غدیر چنان واضح است که راهی برای انکار باقی نگذاشته است. برخی در این خیال‌اند که چرا با ذکر مدام یک رویداد تاریخی، ذائقه دیگرانی را تلخ کنیم؟! و برخی دیگر در عمل، راهی متفاوت در پیش گرفتند و در میان جمعی از اهل سنت، وقیحانه (و خوشبینانه‌تر، کاملاً جاهلانه)، "مولای" غدیر را به معنای دوست گرفتند؛ اما...

اما جریان غدیر نه یک رویداد تاریخی، بلکه چراغی است که در هر روز زندگی بدان محتاجیم. غدیر به ما می‌گوید که راه کمال و سعادت، از طریق هوا و هوس پیمودنی نیست. به ما می‌آموزاند که مؤمن کسی است که همواره در برابر دستورات الهی، مطیع باشد و در برابر حکم خدا گردن‌کشی نکند. درس غدیر آنکه، مؤمن کسی است که اسلام را آنچنان که هست بپذیرد، نه آن چنان که می‌خواهد!

و غدیر به ما فهماند که گروهی، در صف اول تبریک‌گویان بودند و چه زود، در صف اول مخالفان قرار گرفتند! و نمونه‌های این نفاق تاریخی، چه فراوان است!

عید بزرگ مؤمنان مبارک باد.


نوشته شده در  چهارشنبه 91/8/10ساعت  9:58 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

غالب خانواده‌های کارمندی که خیلی دلشان برای نوزادشان می‌سوزد از شش ماهگی و بقیه، چند ماه زودتر شیرخواره را به مهد کودک‌ها می‌سپارند تا کارشان به روال سابق برگردد و حقوقشان اندک کاهشی به خود نبیند.

و با اینکه معمولاً استفاده از مرخصی بدون حقوق برای این دسته از مادران امکان دارد، اما درصد بسیار ناچیزی از این مرخصی استفاده می‌کنند؛ یعنی کار و حقوق و مزایای آن از دید بسیاری، اولویت بسیار زیادتری به پرورش فرزند و تربیت او دارد! (با همه اهمیت و تأکیدی که در اسلام برای نقش مادر ترسیم شده است).

بدون تردید، این آسیب یکی از مشکلات سبک زندگی غربی است که بر زندگی بسیاری از ایرانیان مخصوصاً در شهرهای بزرگ سایه انداخته است. البته نباید نقش مشکلات اقتصادی خانواده‌ها را در این باره نادیده گرفت؛ و البته در کنارش نباید نقش تجمل‌گرایی و مصرف‌گرایی خانوارها را هم نادیده گرفت که مشکلات اقتصادی را به بار می‌آورد!

از سوی دیگر، این آسیب امروزه و بلایی که سر کودکانمان در می‌آوریم، به زودی گریبان خود ما را هم خواهد گرفت؛ چند جا این تعبیر را به کار برده‌ام که : شلوغی امروزی مهدهای کودک،‌ خبر از غلغله خانه سالمندان فردا خواهد بود! اگر به کودکانمان رحم نمی‌کنیم، لااقل به خودمان رحم کنیم!


نوشته شده در  سه شنبه 91/8/9ساعت  9:52 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]