(لطفاً یک بار دیگر، عنوان این یادداشت را با دقت و نگاه فلسفی بخوانید!)
صبح دوشنبه روز برفی اردکان بود؛ مثل بسیاری از شهرهای استان یزد. از صبح زود، تعطیلی مقاطع ابتدایی برخی از شهرها، بارها در صدا و سیما مرکز یزد اعلام شد. اما تا آخرین لحظه خبری از تعطیلی مدارس اردکان اعلام نشد.
به پسرم گفتم شاید مسئولان آموزش و پرورش اردکان هنوز خواب ناز تشریف دارند و خبر از اوضاع جوی بیرون منزل ندارند! و در ذهنم چنین توهمی برداشتم که شاید راسخ هستند که این اندک برف، نباید باعث آن شود که نسلی، حتی یک روز، از علمآموزی باز بماند. (و البته به خود نگفتم که خوشخیالی حدی دارد!)
او را راهی مدرسه کردم و عازم محل کار شدم. عصر که به خانه رسیدم، گزارش شاهکار مدیریت آموزش و پرورش اردکان (و شاید مدیریت مدرسه؛ هر چند احتمال خودسرانه بودن مدیریت مدرسه در تعطیل کردن درسها، خیلی بعید است) را شنیدم. کلاسها زنگ اول تشکیل شده و در به در راننده سرویسها را پیدا کردهاند که دانشآموزان را پس از زنگ اول به خانه بازگردانند!
نمیدانم حضرات اندک تأملی در بزرگترین فلسفه تعطیلی روزهای نامساعد جوی داشتهاند یا نه؟!
اگر هدف از تعطیلی حفظ سلامت دانشآموزان در برابر خطرات مسیر آمدن به مدرسه و بازگشت است، اکنون که آمدهاند، و برف در حال کاهش و آفتاب در حال نمایاندن خویش است، چرا باید دانشآموزان، میانه روز و پس از یک ساعت درس به منزل بازگردانده شوند؟!
آیا به فکر کسانی بودند که به خیال حضور فرزندشان در مدرسه، خانه را ترک کرده بودند؟! آیا به فکر زحمت رانندههای سرویسهای دلسوزی که تا آمدن والدین، درب خانهها، منتظر ماندند، بودند؟! و آیا به فکر دانشآموزانی بودند که راننده سرویسشان در دسترس نبود؟! آیا به فکر عواقب کار راننده سرویسهایی که بچهها را درب منازل بسته رها کردند و رفتند، بودند؟! و آیا به فکر مسئولیت و زحمت شدید اولیای هر مدرسه، در بازگرداندن بیموقع دانشآموزان به منازل، بودند؟!
و البته شخصاً به این نتیجه رسیدم که سردی هوا، مانع فهم درست میشود؛ شاید به همین دلیل که در این روز سرد، دانشآموزان محترم درس را نمیفهمند، به خانه بازگردانده شدند!
و شاید هم به همین دلیل سردی هوا، مسئولان ارشد یا میانی آموزش و پرورش اردکان، از اتخاذ تصمیمی منطقی بازماندند و تصمیمی گرفتند که هیچ سویه قابل دفاعی ندارد!
خدا به ذهن خراب ما شفا عنایت کند! شما هم دعا بفرمایید.